راز

  • ۰
  • ۰

در زندگی روزمره هر کدام از ما با هر شغل و شخصیتی، میزان کم یا زیادی از اضطراب و
استرس را تجربه می‌کنیم. در زندگی شهری امکان این‌که روزانه اضطرابی را تجربه نکنید
بسیار کم و تقریبا غیرممکن است. شلوغی خیابان‌ها، دیر رسیدن به محل کار، هماهنگ
نگه‌داشتن دخل و خرج منزل، رسیدگی به درس و مشق کودکان‌تان و... همه و همه باعث
ایجاد نگرانی و اضطراب می‌شود اما این‌که میزان این استرس عادی است یا خیر را
می‌توانید با جواب دادن به سوالات زیر متوجه شوید. تست کوتاه زیر کمک می‌کند تا
تشخیص دهید آیا مبتلا به اختلالات اضطرابی هستید یا خیر. اتفاقات 2هفته اخیر را با
خود مرور کنید و با توجه به این‌که این اتفاقات به چه میزان بر شما تاثیر گذاشته،
به سوالات زیر پاسخ دهید.


1. احساس می‌کنم عصبی،
مضطرب و حساس شده‌ام.


الف)هرگز در مورد من صدق نمی‌کند.
ب)بعضی
روزها
ج)نیمی از هر روز
د)تقریبا تمام روز

2. نمی‌توانم نگرانی‌هایم را کم یا
فراموش کنم.


الف)هرگز در مورد من صدق نمی‌کند.
ب)بعضی
روزها
ج)نیمی از هر روز
د)تقریبا تمام روز

3. هر مسئله‌ای از هر نوع و شکلی
مرا مضطرب می‌کند.


الف)هرگز در مورد من صدق نمی‌کند.
ب)بعضی
روزها
ج)نیمی از هر روز
د)تقریبا تمام روز

4. نمی‌توانم خود را آرام
کنم.


الف)هرگز در مورد من صدق نمی‌کند.
ب)بعضی روزها
ج)نیمی از
هر روز
د)تقریبا تمام روز

5. آنقدر بی‌قرار می‌شوم که حتی
نمی‌توانم لحظه‌ای بنشینم.


الف)هرگز در مورد من صدق
نمی‌کند.
ب)بعضی از روزها
ج)نیمی از هر روز
د)تقریبا تمام
روز

6. به راحتی
ناراحت و بد اخلاق می‌شوم.


الف)هرگز در مورد من صدق نمی‌کند.
ب)
بعضی از روزها
ج)نیمی از هر روز
د)تقریبا تمام روز

7. به‌شدت می‌ترسم نکند اتفاق
وحشتناکی رخ دهد.


الف)هرگز در مورد من صدق نمی‌کند.
ب)بعضی از
روزها
ج)نیمی از هر روز
د)تقریبا تمام روز


طریقه
امتیاز دهی

گزینه الف) صفر امتیاز
گزینه ب) یک امتیاز
گزینه ج)
2 امتیاز
گزینه د) 3 امتیاز


شما فردی
مضطرب نیستید

اگر مجموع امتیازات شما بین 7-صفرباشد شما فردی مضطرب
نیستید. جای تبریک دارد. میزان اضطراب شما در حد عادی است. ممکن است گاهی نشانه‌های
اضطراب را داشته باشید ولی این مسئله اصلا نگران‌کننده نیست زیرا اکثر افراد برخی
اوقات نوعی از اختلالات اضطرابی را تجربه می‌کنند که عادی و قابل‌قبول است. با این
حال اگر زمانی احساس کردید دفعات این اضطراب‌ها بیشتر شده و در زندگی روزمره شما
اثر منفی گذاشته، حتما به یک متخصص بهداشت روان مراجعه کنید و برای تشخیص و درمان
از او کمک بگیرید.


شما کمی
مضطرب هستید

اگر مجموع امتیازات شما بین 11-8 است، شما کمی مضطرب
هستید. احتمالا به نوعی خفیف از اختلالات اضطرابی مبتلا هستید. بسیاری از مردم
زندگی طبیعی دارند با این حال اضطراب، مشکلات کوچکی را در زندگی روزمره آن‌ها ایجاد
می‌کند. تنها درصورتی که این اضطراب باعث پریشانی قابل توجه یا اختلال در عملکرد
روزانه شما شود باید به یک متخصص بهداشت روان برای تشخیص و درمان مراجعه
کنید.


اضطراب
شما  متوسط است

اگر مجموع امتیازات شما بین 16-12 است، اضطراب شما در
حد متوسط است. در برخی شرایط احساس اضطراب می‌کنید و مبتلا به اختلالات اضطرابی با
شدت متوسط هستید. افرادی که مثل شما به سوالات پاسخ داده‌اند معمولا نیاز به تشخیص
اختلال اضطرابی توسط متخصص بهداشت روان و به‌دنبال آن درمان حرفه‌ای اضطراب‌شان
دارند.


شما فردی
مضطرب هستید

اگر مجموع امتیازات شما بین 21 - 17 است، شما فردی شدیدا
مضطرب هستید. اضطراب‌تان از حد متوسط بیشتر است و پیشنهاد می‌شود به یک متخصص
بهداشت روان مراجعه کنید

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰
یکی از علوم جهانی که روز به روز در حال توسعه و ترویج می باشد، علم ریاضیات و سپس ستاره شناسی و نجوم می باشد. این علم را ایرانیان چهارده هزار سال پیش در متون خود آورده اند. علم اعداد یکی دیگر از علومیست که بر پایه ریاضیات بنا شده است ولیکن به جنبه های مرموز و اسرار آمیز و معانی نهفته در اعداد می پردازد.


ایرانیان باستان بر پایه علم اعداد به طالع و سرنوشت انسان می پرداختند و تا قرن ها پس از روزگار خود را بر پایه این علم پیش گویی و پیش بینی می کردند. علم اعداد، علم رمل و ستاره یاب(اسطرلاب)، علم جفر جامع و جفر اصغر، علوم کیمیا، سیمیا، ریمیا، رموز جادوگری و غیره، همه و همه جزو علم مهم ریاضیات بوده است. پیتا گوراس حکیم، از بزرگ نوابغ ایرانی در علم اندازه (هندسه) وایاره (ریاضی) بوده که بعدها او را به نام فیثاغورس لقب کرده و یونانی دانسته اند!!! و یا زردشت نخست که خود یکی از بزرگترین ریاضی دانان جهانی بوده و در آثار خود به نسبیت پرداخته که بعدها شیخ شهاب الدین سهرودی و ملاصدرا نظریه نسبت را در فلسفه خود آوردند. در دوران ایران باستان، هدف علوم از جمله شمارگری و علم اعداد، رسیدن به راز هستی و آفرینش بوده است و شمار هرچند که نمایشگر کمیت هاست، لیکن در کنه خود، کیفیت نما نیز بوده است.

هندوهای باستان و مصری ها و کلدانی ها را می توان استادان مطلق شناسائی رموز مخفی اعداد دانست. آنها همچنین به چگونگی ارتباط و به کارگیری اعداد در زندگی روزمره پی برده بودند. با مطالعاتی که بر روی علم اسرار انجام گرفته است در می یابیم که بشر از دیرباز به آنچه که به نحوی با زندگی او سرو کار داشته عددی اختصاص داده است. در مورد کیهان اگر به خود اجازه دهیم و همانطوریکه این کار را می کنیم یک لحظه خلقت و یک لحظه فنا وجود دارد. همچنین در ارتباط با سالها، ماه ها، روزها و ساعت ها که زنجیره زندگی بشر را تشکیل می دهند، غیر منطقی نخواهد بود که بگوئیم هر کدام از حلقه های زنجیرهء زندگی نه تنها دارای مکان خاصی است، بلکه دارای عددی خاص می باشد.

اعداد معانی زیادی به همراه خود دارند و زندگی ما ارتباط تنگاتنگ با این اعداد دارند. اعدادی مثل آدرس منزل، آدرس محل کار، شماره تلفن، شماره حساب و ده ها عدد دیگر که ما را احاطه کرده اند هر کدام به اندازه انرژی نهفته خود و ارتعاش خود می توانند در زندگی روزمره ما تاثیر زیادی بر جای بگذارند که ما از آنها بی خبریم.

برای مثال اعدادی که دارای صوت های بسیار سنگین و ارتعاشات بالا و هماهنگ و هم چنین انرژی های بی کران هستند، عبارتنداز :3 ، 7 ، 9 و 40 که هریک از این اعداد، به نوبه خود با زندگی بشر و انسانهای زمینی وابسته و آمیخته شده است. مرگ انسان نیز با این اعداد ارتباطی تنگا تنگ دارند. برای نمونه، در روز سوم مرگ انسان ، روح فرد که از جسم خویش خارج گردیده است، تا روز سوم پس از مرگ، هنوز دارای ارتعاشاتی زمینی است و در اطراف بدن وی می باشد. در روز هفتم مرگ، ارتعاشات اطراف هاله جسد خارج گردیده و دیگر آن جسد دارای ارتعاش نیست. روح نیز به طور کامل از بدن فرد جدا می گردد و دیگر هیچ گونه وابستگی ارتعاشی به بدن خویش نخواهد داشت. هنگامی که 40 روز از مرگ کسی می گذرد، زمانی است که فرد از چهل حلقه جهان اول ارتعاش گذشته و وارد جهان اثیری می گردد.
مثال دیگر اینکه روز آدینه (جمعه) که هفتمین روز هفته می باشد، در تمامی نقاط کره زمین، روزی است که اغلب انسان ها احساس دلتنگی و افسردگی، بخصوص در هنگام غروب دارند. این حالت به خاطر اینست که ارتعاشات سطحی زمین و کره ماه با یکدیگر برخورد نموده و طی آن اثری بوجود می آید که بر روی اعصاب و افکار انسان های زمینی اثر نامطلوب می گذارد. بر عکس روز یکشنبه که روز خورشید است، روز شادی بخش و دارای ارتعاشات هماهنگ برای انسان می باشد.
عدد 666 ، میان مسیحیان به عدد شیطانی معروف است. این عدد در طول تاریخ برای اروپای غربی گرفتاری های زیادی را بوجود آورد.

عدد یکی از مفاهیم و نکات ریز در فرهنگ و تاریخ هر کشوری است که به علت مذهبی یا خرافی و حتی علمی، حضوری چشم گیر داشته و می توان ردپای آن را در کشورهای مختلف جستجو کرد. اعتقاد به رمز گونه بودن ویژگی های عدد و استفاده از آن برای پیش بینی سرنوشت فرد یا جامعه، از کهنترین دوران ما و بیش از هرجای دیگر در میانرودان، بین مردم ساکن بابا وجود داشت و از آن جا به یونان نفوذ کرد. به ویژه میان فیثاغورسیان ریشه گرفت و به تدریج، ویژگی های شکل هندسی به آن افزوده شد. یاری گرفتن از حرف های الفبا و اغلب در رابطه با عدد، برای پیش بینی، تاریخی تازه تر دارد و آغاز آن را باید سده های میانه دانست و به تقریب می توان گفت هیچ سزمینی از آن مصون نبود.

بر خلاف آنچه که ما فکر می کنیم حاکم بر زندگی و سرنوشتمان هستیم ولی اکثر مواقع ، وقایع زندگی ما توسط نیروهای دیگر هدایت می شود و مسیر دلخواه ما را برهم می زند. هر یک از ما پتانسیل ها و ویژگی هایی داریم که با استفاده از آن استعداد ها می توانیم راه موفق تری را انتخاب کنیم. علم اعداد در این مواقع می تواند به ما بگوید چگونه پتانسیل های شخصی را مشخص نموده و از زمان و موقعیت ها حداکثر استفاده را برد.
جدول اعداد حروف

جدول اعداد حروف (دایره آلفا - α ) به قرار زیر است :

9 8 7 6 5 4 3 2 1
I H G F E D C B A
R Q P O N M L K J
- Z Y X W V U T S

در این جدول به هر حرفی عددی اختصاص داده شده است. برای مثال عدد حروف C,L,U عدد سه(3) می باشد.
مثال : فرضا می خواهیم عدد یک اسم و فامیل را محاسبه کنیم : محمد لوری زاده
اعداد حروف صدادار را در بالای اسم (A,E,I,O,U) و اعداد حروف بی صدا ( تمامی حروف به غیر از حروف صدادار- حرف Y حالتی دو گانه دارد) در پایین اسم نوشته می شود، به ترتیب زیر :
5 = 2+3 = 32 = 5 1 9 3 6 1 1 6
M O H A M M A D L O U R I Z A D E H
4 3 9 8 4 8 = 56= 5+6 = 11 = 1+1 = 2 4 4 8 4
پس از این مرحله باید تمامی اعداد را به نحو زیر با هم جمع کنیم تا به یک عدد برسیم :
5= 2+3 = 32 = 5+1+9+3+6+1+1+6
عدد 5 مجموع اعداد بالای اسم و فامیل است که از مجموع اعداد حروف بی صدای اسم و فامیل حاصل می شود که به آن عدد احساسی گفته می شود(S.N – به بخش عدد احساسی مراجعه شود)
پس از این مرحله باید اعداد پایین اسم و فامیل را که از مجموع اعداد بی صدا (P.N) حاصل می شود را به نحو ذیل با هم جمع کنیم :
2 = 1+1 = 11 = 6+5 = 56 = 8+4+8+9+3+4+4+4+8+4
سپس دو عدد حاصل را (s.n و p.n ) را با هم جمع می کنیم که از حاصل این دو عدد (G.N ) حاصل می شود :
7 = 2+5 = G.N


اولین عدد S.N یا Spritual Nunber یعنی عدد احساسی، روحی، عاطفی و معنوی.این عدد بیانگر احساسات ،عواطف و خصوصیات روانی ماست. این عدد در دوستی ها ،در ازدواج،در نامزدی و...موثر است. این عدد روی اعداد دیگرر اثر می گذارد و اثر می پذیرد.

محاسبه: از مجموع اعداد حروف صدادار (‌ a, e, i, o, u ) اسم و فامیل به دست می آید. حرف Y وضعیتی دوگانه دارد. اگر حرف قبل از آن بی صدا باشد این حرف صدادار تلقی می شود و بلعکس.
کران اعداد بی نهایت است پس اعداد را باید از 1 تا 9 خلاصه کنیم. یعنی اعداد را آنقدر با هم جمع کنیم تا به یک عدد خلاصه شوند.

دومین عدد P.N یاPersonal Number یعنی عدد شخصیتی که بیانگر شخصیت، هویت و ساختارهای رفتاری ما در بیرون است. این عدد از هیچ یک از اعداد دیگر تاثیر نمی گیرد.

محاسبه: از مجموع اعداد بی صدای اسم و فامیل به دست می آید.

سومین عدد G.N یا General Number یعنی عدد عمومی و ترکیب وبرآیندی است از ساختار زندگی، رفتارو عملکرد ما؛ و به معنای کلی پتانسیل هایی است که در زندگی ما می توانندبه وقوع بپیوندند.

محاسبه: از جمعSN با PN به دست می آید.
چند نکته برای درست نوشتن اسم و فامیل:
1- باید دقیقا همان اسم و فامیلی را که صدا می شویم بنویسیم. نام نوشتاری هیچ ارزشی از جهت محاسبه ندارد.
2- حروف مشدد را دوبار می نویسیم. مثل:mohammad.
3- اسم یا فامیل هایی که آخر آنها به ی ختم میشود چه در اسم و چه در فامیل فقط با i نوشته می شوند. از نوشتن آنها با y و e باید پرهیز کرد.
4- اسم و فامیل را همانطور که صدا می شوند می نویسیم. مثلا اگر زهرا، زری صدا می شود همان زری را می نویسیم.
5- ش با sh نوشته می شود.
6- خ با kh نوشته می شود.
7- غ یا ق با gh نوشته می شود.
8- ژیا ج با j نوشته می شوند.
9- نوشتن اسم ها یا فامیل ها باoo غلط است و باید با ou نوشته شود مثل: minou
10- گ باg نوشته می شود.
11- ع بر حسب جایگاهش و تلفظش با ai / ae / aa نوشته می شود.
12- اسم هایی مثل لیلا بصورتleyla نوشته می شود.
13- حرف x به هیچ عنوان نوشته نمی شود. این حرف در فارسی مترادفی ندارد.
14- ه آخر اسم یا فامیل با eh نوشته می شود.
15- y بر حسب جایگاهش حالتی دو گانه دارد؛ یعنی اگر بعد از حروف صدادار واقع شود به عنوان حروف بی صدا شناخته می شود و اگر هم بعد از حروف بی صدا قرار بگیرد به عنوان حرف صدادار شناخته می شود.
1-توانایی ترکیبب : باید تمام اطلاعات را با هم در نظر بگیریم.
2-توانایی حذف: باید بتوانیم نقایص و اختلالات را با اعداد خوب و مناسب جبران کنیم که در این صورت اثر موارد بد خنثی یا در مواردی تبدیل به موارد مثبت شود.
3- علم الاعداد از تمام زندگی شخص صحبت می کند.
4-از نظر علم اعداد نتیجه حوادث مهم است نه خود حوادث.
5-از دادن اطلاعات زیاد به عموم پرهیز کنیم.

بررسی شخصیت آدولف هیتلر :

Sn=3: تمایل به هنر و خلاقیت و تخیل قوی.(او نقاش بوده است)شخصی که از حمایت و دوستی های پر نفوذ بر خوردار است.علایق هنری وکمال جو، بی پروایی،افراطی،دخالت در کار دیگران،دوستان و حامیان پر نفوذ.
عدد 3 در احساسات به معنی تنوع طلبی است (هیتلر 19 معشوقه داشته است) مگر اینکه عدد دیگری جلوی آنرا بگیرد.
Pn=8 خشن ودشمن بیرحم و سلطه جوو بسیار جسور و استفاده نابجا از قدرت.
Gn =2 اجتماعی، عاطفی که عاطفی بودن از بین می رود چرا که pn فرد 8 است و آنرا از بین می برد.
2 عدد گروه و شراکت است. این فرد همیشه با گروه رشد می کند. همان طور که می دانیم او با تشکیل حزب رشد کرد.

تفسیر گروه:

همیشه گروه اول نمایا نگر فعالیت شخص است و گروه دوم جهت آنرا نشان می دهد.
شخصیت: عاطفی- مادی.
مسیر زندگی اش محقق ساختن رویاها و خیالات مادی اش است. عاطفی بودن از بین می رود چرا که pn فرد 8 است. چون عدد عاطفی 5 و مادی 2 است و اختلاف زیاد است موفقیت تا مراحلی پیش رفته و سپس شکست می خورد.
گروه اول به ما می گوید که تمام زندگی آقای هیتلر در جهت محقق ساختن و رویاها و خیالات او صورت می گیرد. و به دلیل گروه دوم (مادی) این رویاها به مادیات و جاه طلبی های او تعلق خواهد داشت. اول موفق میشود ولی بعد شکست می خورد. چون امتیاز گروه اول 5 وگروه دوم 2 است.

حرف اول و دوم اسم و فامیل:
اسم:
A: وقتی این به عنوان اولین حرف صدادار در یک اسم واقع شود, وجود طبیعی سلطه جو را می رساند.
D : اراده قوی.
فامیل :
H : قوی، خشن، استوار و اراده ای قوی.
I : افسار گسیختگی خلل ناپذیر که ناشی از ذهن و روحیه قوی فرد می شود.

تکرار حروف:

L: کسانی که چند l در اسمشان وجود دارد از فعالیت های عشقی متنوعی بهره می برند.
O : اقبال خوب برای مال اندوزی.
F : جاودانگی، روشنایی و امید ولی pn=8 این عوامل را از بین می برد.
T : نشانه قدرت تشخیص و از خود گذشتگی که این مطلب اشتباه است چون عدد عقلانی ضعیف تر است و حرف a اول اسم از خود گذشتگی را از بین می برد.
E : قدرت تکلم خوب و توانایی ایجاد ارتباط.
R : نیروی شگفت طبیعت. نماد دنیای مادی است.

تکرار اعداد:

عدد 7 نشانه ترحم ودلسوزی و عدالت است. این عدد در اسم و فامیل هیتلر وجود ندارد پس این خصوصیات در او دیده نمی شود.
عدد 9 (قوی)در کارهای اجتماعی قدرتمندند.
عدد 3(قوی)از تخیل قوی و ارتباط قوی.
عدد 6 (قوی)حمایت دائم شدن که با pn خنثی می شود.pn 8 دشمن بسیار بدی است.
عدد1: (جاه طلبی)
عدد2: توانایی کار گروهی.
عدد3 :سلطه جو.
عدد4 : لجبازی وسرسختی و خواست مادی زیاد.
عدد5: دمدمی مزاج
عدد8: سلطه گری.
سال شخصی ( Personal Year ) :

به سال جهانی کاری نداریم، سال شخصی به ما می گوید امسال برای ما چه سالیست و در این سال چه کارهایی باید بکنیم و چه کارهایی نباید بکنیم.
طریق محاسبه:
ماه تولد+ روز تولد+ سال حاضر جهانی= سال شخصی.
سال شخصی دارای ریتمهای اختیاری و اجباری است. سال شخصی،روز شخصی و ماه شخصی ریتم اختیاری است ولی ریتم 9 ساله اجباری است. زندگی ریتم های 9 روزه،9 هفته،9 ماهه و نه ساله دارد که ریتم های کوچک بر ریتم های بزرگ غالب هستند.
مثال:13/1/1974
13+1+2004+=2 PY))

ماه شخصی(Personal Month) :
این عدد به ما می گوید این ماه برای ما چه ماهی است. در چه چیزی موفق در چه چیزی ناموفق هستیم.
طریقه محاسبه:
عدد سال شخصی+ ماه حاضر جهانی= ماه شخصی

با مطالعه اعداد سال و ماه مورد نظر مطالبی به دست می آید. باید در نظر داشت زمان کوچکتر غالب است بر زمان بزرگتر، یعنی اتفاقات ماه بر سال در کوتاه مدت غالب است ولی اتفاقات سال ماندگاری بیشتر دارد یعنی تاثیر آن در زندگی فرد ماندگارتر است. ولی ماه شخصی دوره اش +9 و-9 روز است.
ماه شخصی 9 تایی است چون کران اعداد در علم اعداد از 1 تا 9 است ولی سال 12 ماه است. پس همواره برای هر کس سه ماه همیشه تکرار می شود که ماههای عطف نامیده می شود.
مثال: که با توجه به تقویم پایین ماههای 5 6 7 برای این شخص ما ههای عطف است زیرا در سال تقویمی وی تکرار شده است.
5-6-7-8-9-
1-2-3-4-5-
6-7-

روز شخصی(Personal Day) :

این عدد به ما می گوید هر روز برای ما چه معنایی دارد. در چه امری موفق ویا ناموفق هستیم.
طریقه محاسبه:
ماه شخصی+ روز حاضر جهانی= روز شخصی.

زمان تصمیم گیری و اقدام به کارها:

• کار مالی را در روز یکم و هشتم هر ماه انجام دهید.(ماه 1 یا روز8)
• امور عاطفی را در روز 2 3 6 انجام دهید.(خانمها 2و6 و آقایان 3و6)
• امور سلامتی در روز 4 و 5 انجام شود.
• امور سفر و تفریح در روز 3و7و9 انجام شود.
• تحصیلات و اقدامات متناسب تحصیلی در روز 7و 9 انجام شود.
• هیچ یک از کارهای طولانی مدت را در عدد 5 آغاز نکنیم.
• در زمان 4 هر کاری را آغاز کنیم آن کار به سختی پایان می پذیرد. عدد 4 انسان را دچار وام و قرض و قسط می کند.
• برای پرداخت زود قرض و وام باید از عدد 3 استفاده کنیم..
• در ریتم 8 رشد مالی بسیار خوب است ولی اگر زمین بخوریم و یا ورشکست شویم دیگر جای جبران باقی نمی ماند. خانم ها در ریتم 8 می توانند صاحب همسر پولدار شوند.
• درخواست ارتقاء و تغییر محل سکونت را در ریتم 1 انجام دهیم.
به اعتقاد علم اعداد پتانسیل های انسانی چهار گونه اند :

1-رفتارهای ذهنی و عقلانی
2-رفتارهای مادی، جسمی و مالی
3-رفتارهای احساسی و عاطفی
4-رفتارهای شهودی و درون یافتی.
این 4 گروه به زمینه فعالیت فرد در زندگی می پردازند.
به هر یک از این رفتارها اعدادی اختصاص یافته که بر اساس زیر است:
ذهنی و عقلانی: 1 و 8
مادی و مالی و جسمانی: 4 و 5
احساسی وعاطفی: 2 و3 و6.
شهودی: 7,9

گروههای چهار گانه اعداد:

1و 8 گروه اعداد عقلانی.ذهنی.استعداد و هوش
4 و 5 مادی. مالی. سلامتی.
2و 3 و 6 عاطفی. احساسی. جنسی
7 و 9 شهودی و معنوی.

نکته مهم : محاسبه تاریخ تولد افراد با این اعداد صورت نمی گیرد.
نکته مهم : اگر فردی دارای ارزش مساوی در بین رفتار های بالا بود اولویت بندی شخصیتی فرد بدین قرار است:
1- مادی2 .عقلانی3 .عاطفی. 4-شهودی.
یعنی چنانچه چند امتیاز یکسان باشد اول مادی بعد عقلانی و سپس عاطفی و سرانجام شهودی محاسبه می شود.
مثال:
محمد لوری زاده mohammad lourizadeh
محاسبه s.n :
5 1 9 3 6 1 1 6
sn=5 m o h a m m a d l o u r i z a d e h
محاسبه pn :
M o h a m m a d l o u r i z a d e h 8 4 8 9 3 4 4 4 8 4 pn=2
gn=7

محاسبه پتانسیل های انسانی فرد :

گروه مادی:4 (5)و5(1)امتیاز=6
گروه شهودی:7 (0)و9 (2)امتیاز=2
گروه عاطفی:2(0)و3(2)و6(2)امتیاز=4
گروه ذهنی: 1(3)و8(3) امتیاز=6
چون امتیاز دو فرد برابر است باید بر اساس اولویت عمل کنیم که شخصیت این فرد مادی-عقلانی است.
عناصر پنجگانه :
عبارتند از اتر ، آتش ،‌آب ،‌ باد و خاک .
در اینجا به معانی فیزیکی آنها اشاره ای نداریم . این عناصر صرفا به ادراک دلالت دارند . در علوم روحی هیچ چیز وجود ندارد مگر به جای ناظر آن. اگر چیزی وجود دارد ، به آن دلیل است که کسی آن را درک کند و هیچ چیز بطور مستقل وجود ندارد.
اتر : بیانگر فضا است و در ماههای تولد جای ندارد. بیانگر فضا و فاصله بین دو حوزه است.

عناصر اصلی :

ماه تولد به میگوید که ما صاحب چه عنصری هستیم. عناصر ماه تولد عبارتند از :
1. فروردین : آتش
2. اردیبهشت : خاک
3. خرداد : باد
4. تیر : آب
5. مرداد : آتش
6. شهریور : خاک
7. مهر : باد
8. آبان : آب
9. آذر : آتش
10. دی : خاک
11. بهمن : باد
12. اسفند : آب

این عناصر نباید بر اساس سال میلادی نوشته چون نجومی هستند و باید بر اساس ماه شمسی باشند.

آتش خاک باد آب
1-فروردین 2 -اردیبهشت 3- خرداد 4- تیر
5-مرداد 6- شهریور 7- مهر 8- آبان
9- آذر 10 – دی 11- بهمن 12- اسفند

معنای عناصر :
• خاک : بیانگر امور مادی و فیزیکی ، ثبوت ،‌کندی ،‌لجاجت و یک جا بودن .
• آب : حرکت ، سیالیت ، جریان پذیری ،‌ ملایمت ، تاثیر بر حیطه رویاها و عواطف
• باد : متغیر بودن ،‌ ناپایداری ، دمدمی مزاجی و تاثیر زیاد روی عواطف .
• آتش : هیجان ، ‌سرعت ، ‌زیاده خواهی و افراط یا تفریط .
باید هر یک را در کنار عدد تقدیری لحاظ کنیم. برای مثل کسی که دارای عدد تقدیری 1 است در عنصر آتش با کسی که عدد تقدیری 1 باشد در عنصر خاک بسیار با هم فرق دارند. اولی سریع و دومی کند است .
عدد تقدیری:
ما تاریخ تولدی داریم که تغییر ناپذیر است و بیانگر بنیادی ترین ویژگی های زندگی ماست. عدد تقدیری هسته و مرکز شخصیت ماست. این عدد عصاره و مرکز سرنوشت ما و همچنین تمام پتانسیل های زندگی ما را در بر می گیرد. افرادی که می خواهند شغل انتخاب کنند حتما باید از این عدد استفاده کنند.
برای بدست آوردن عدد تقدیری باید تاریخ تولد را حتما به میلادی بنویسیم. چون تقویم شمسی یک تقویم نجومی است و با تغییر فاصله ستاره ها تغییر می کند ولی تقویم میلادی یک تقویم مذهبی و ثابت است.

نحوه محاسبه عدد تقدیری:
باید تمام اعداد سال و ماه و روز میلادی را با هم جمع کنیم و حاصل را تبدیل به یک عدد کنیم. فرضا تاریخ تولد فردی 2/12/1981 است. طریقه محاسبه عدد تقدیری این فرد به قرار زیر است:
1981
12 +
2 +
6 = 4+2 = 5+9+9+1 = 1995
پس عدد تقدیری این فرد 6 است ( برای خواندن معانی می توانید به قسمت عدد تقدیری مراجعه کنید)

بدست آوردن سال تولد میلادی:
1) تاریخ تولد قبل از 11 دی ماه باشد: در این صورت سال تولد را با عدد 621 جمع می کنیم.
2) تاریخ تولد بعد از 11 دی ماه باشد: در این صورت سال تولد را با عدد 622 جمع می کنیم.
مثال: برای محاسبه تاریخ تولد 8/10/1331 شمسی به میلادی ابتدا 1331+621=1952 بعد از صفحه اول جدول با توجه به سال تولد روز را در ستون اول عمودی و ماه را در ستون افقی بالا پیدا می کنیم. در خانه محل بر خورد آنان به روز و ماه تولد خودمان به سال میلادی که بت محاسبه و رعایت تمامی سالهای کبیسه به دست امده است پی می بریم.برای این تاریخ به رقم 29/5 می رسیم که تاریخ تولد 8/3/1331 به میلادی می شود:29/5/1952 و برای سال تولد 15/11/1338 با ملاحظاتی که در استفاده از جداول امده است به رقم 1338+622=1960 میرسیم و به این ترتیب سال .ماه وروز تولدمان را به سال میلادی تبدیل می کنیم که از جمع انها عدد تقدیری به دست می آید.
  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

شوخی های باحال شبکه های اجتماعی

 

1- در نگاه شتر یک حسرتی هست انگار که یک تست بیشتر می زد، صنعتی شریف قبول می شد

 

2- چند ترمه می رم کلاس زبان انگلیسی. تو این چند وقت فهمیدم زبان دونستن فقط به درد مکالمه با خارجی ها نمی خوره بلکه با فرهنگ و دانش اون ها هم آشنا می شی.

 

مثلا فهمیدم تو خارج فقط اسکول ها می رن مدرسه. واسه همین به مدرسه می گن اسکول. اگه چیز جدیدی یاد گرفتم حتما بهتون می گم

 

3- یکی از دلایلی که سرخ پوستا همیشه به قطارها حمله می کردن این بوده که دود قطار تو زبون اونا فحش محسوب می شده

 

4- از یه جا به بعد می فهمی «علم بهتر است یا ثروت» فقط برای اونایی بود که حق انتخاب داشتن

 

5- تو فیلمای ایرانی از تصادف فقط صداش میاد

 

6- روزی زنی تصمیم گرفت همه مشکلاتش رو به دریا بسپاره اما هر کاری کرد، شوهرش سوار قایق نشد

 

7- آقا یه جوری بهانه بیارین که آدم حس نکنه به شعورش توهین شده

 

8- حالا بعد از مرگمون ازمون می پرسن زندگی خود را چگونه گذراندید؟ ما هم جواب می دیم همه عمرمون نشستیم پشت کامپیوتر منتظر موندیم تا دانلود شه!

 

9- کاش هر کسی رو که نصیحت می کردن مثل معاینه فنی یه برچسب روش می زدن که قبلا نصیحت شده. دیگه در مورد اون موضوع باهاش حرف نزنید

 

10- طرف برادرشو نصیحت می کرد می گفت بعد از ازدواج اقتدار داشته باش مثل من. دیشب به زنم گفتم من ساعت 11 آب گرم می خوام.

 

اونم رأس ساعت 11 آب گرم رو آماده کرد. داداشش گفت حالا اون موقع آب گرم می خواستی چیکار؟ گفت چون نمی تونم با آب سرد ظرف بشورم، پوستم حساسه

 

11- ته دیگ یه غذاست. سیب زمینی هم یه غذاست. ماکارونی هم باز یه جور غذاست اما ته دیگ سیب زمینی ماکرونی یه روش زندگیه

 

12- غذا مثل گلوله است، تا خوردی باید بیفتی

 

13- فکر کنم یکی با برگ برنده من دلمه درست کرده

 

14- نحوه پسته خوردن ایرونی جماعت: همزمان یکی در دهان، یکی در دست و یکی هم تحت نظر

 

15- ساعت 5 صبح برام sms اومده، با چه زحمتی از زیر پتو اومدم بیرون موبایلمو برداشتم می بینم نوشته قالیشویی شربت اوغلی شعبه دیگری ندارد! انقدر خوشحال شدم که نگو

 

16- من وقتی به دنیا اومدم باهوش بودم ولی درس و مدرسه خرابم کرد

 

17- دیشب اینترنتم قطع بود کلی کار کردم. ظرفا رو شستم، خونه رو هم جارو کشیدم. دیگه کم کم داشتم دوتا بچه آفریقایی رو به فرزندی قبول می کردم که نتم وصل شد

 

18- علم بهتر است یا ته دیگ ماکارونی؟ مرده شور علم رو ببرن که با هر چی مقایسه اش می کنم کم میاره

 

19- آخرش نفهمیدیم ما مردا همه مون مثل همیم یا یکی از یکی بدتریم؟

 

20- اونایی که تو خونشون یه کیف قدیمی داغون هست که همه مدارک و سندها رو توش نگه می دارن، لایک کنن همدیگه رو بشناسیم

 

21- رفته بودیم سینما فیلم اکشن. دو نفر تو آشپزخونه داشتن همدیگه رو با قمه و اره برقی می زدن. بعد ری اکشن دختر ردیف جلویی: وای چه کابینت های قشنگی!

 

22- ریاضی عزیز. قبول کن که X رفته و هرگز برنمی گرده. انقدر از ما نخواه که برات X رو پیدا کنیم. به زندگی بدون اون عادت کن

 

23- کاش می شد وقتی بعضیا خیلی خوب و مهربون می شن بهشون تافت بزنی همون جوری بمونن. یا حداقل بهشون پیف پاف بزنی تو همون حالت، در اوج بمیرن

 

24- به یارو میگن: اگه به انگلیسی بخوای به کسی بگی بیا اینجا چی می گی؟

یارو: کام هیر

میگن آفرین چه خوب بلدی

میگن اگه بخوای بگی برو اوجا چی می گی؟

میگه: اول خودم می رم اونجا بعد میگم کام هیر

 

25- به بابام زنگ زدم می گم تصادف کردم الان بیمارستانم. می گه خب حالا یه دونه از جون هات کم شد. هنوز مونده گیم اور شی از دستت راحت شیم. فکر کنم منو از تو سطل ماست پیدا کردن

 

26- رفتم سوپرمارکت یه چیپس گرفتم، رفتم بیرون، یارو گفت: کجا؟

گفتم: الکی مثلا پولشو دادم

گفت: بیا، رفتم جلو یه دونه محکم زد تو دهنم تا یه ربع صدا زودپز می دادم! گفت: الکی مثلا بقیه پولتو بهت دادم

ملت خیلی بی اعصاب شدنا

 

27- یعنی وضعیت یه جوری شده وقتی می خوای با کسی حرف بزنی قبلش باید بگی می دونم تو از من بدبخت تری، صبر کن من اول حرف بزنم، بعد تو شروع کن

 

28- هیچ وقت امیدت رو از دست نده. کپک هرگز فکر نمی کرد پنی سیلین بشه

 

29- بایای من هر وقت قبض برق زیاد می یاد می ندازه گردن لامپ مودم من

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

این بیشتر خصلت اقایون هست لبته فکر کنم بیشتر در مورد اقایون صدق میکنه این بیشتر خصلت اقایون هست…

کارمند بانک:میتونی یه وام واسه ما جور کنی؟

مهندس کامپیوتر:من کامپیوترم ویروسی شده میتونی ویندوزمو واسم عوض کنی؟

پزشک عمومی:میتونی برای چارشنبه که بچم نرفته مدرسه یه گواهی بنویسی؟

دندونپزشک:بیا این دندون عقل منو نگاه کن ببین سیاه شده باید بکشمش یا پرش کنم؟

تعمیرکار ماشین:این ماشین من نمیدونم چرا صدای اضافی میده میتونی بیای یه نیگا بهش بندازی؟

بازیگر:واسه کسایی که میخوان بازیگر بشن چه نصیحتی دارید؟بگو دیگه

مدیر یه جایی:میشه واسه این بهرام ما یه کار جور کنی؟

موبایل فروش:اقا این گوشی ۳۳۱۰ مارو میشه با یه ان۹۵ عوض کنی؟

معلم:این حسن ما تو ریاضی یه خرده بازیگوشی میکنه میشه پنجشنبه ی قبل امتحانش شام تشریف بیارین خونه ی ما سر راه این اتحادا رو هم یه بار براش بگین؟

نماینده مجلس:این شهرام ما خیلی پسر گلیه میخواد زن بگیره میشه کمک کنید معافی این بپه رو بگیریم؟

کارمند سازمان سنجش:سوالای کنکور سال بعد رو نداری بهم بدی؟

نویسنده:یه روز بیا سر فرصت قصه زندگیمو بات بگم کتابش کنی.

معمار:این خونمون باید کفش سرامیک بشه و اشپزخونش اپن فکر میکنی چند روزه تموم میکنی؟

طلافروش:اوضاع سکه چه جوریاست؟

اقتصاد دان:بالاخره این بنزینو میخوان چی کارش کنن؟چی بگم والا راستی یه سوال دیگه:میدونی اصلا درامد نفتی ایران چقدره؟

وکیل:من اگه بخوام حضانت بچمو بگیرم چیکار باید بکنم؟

روان شناس:بچه ی من الان چند وقتیه شبا جاشو خیس میکنه روزا هم بینیش فعاله شوهرم هم شیش ماهه خونه نیمده این اواخرم موهاشو کنده بود خودمم فکر کنم افسردگی گرفتم میخوام طلاق بگیرم بعدشم خودکشی سم هم تهیه کردم حالا چیکار میتونی برا م بکنی؟

تایپیست:یه پایان نامه دارم ۹۵۸ صفحه هست اصلا وقت ندارم تایپش کنم نظر تو چیه؟

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

تخیلات کودک :
چند سال اول زندگی کودک بسیار مهم است. همه کارهایی که با کودک نوپا انجام میدهید از قبیل آواز خواندن، بازی کردن و … مغز کودک شما را رشد میدهد. تشویق فرزندان به فعالیتهای محرک میتواند ارتباطات زیادی را در مغز ایجاد کند. با تکرار این اتصالات شبکه‌هایی در مغز ایجاد میشود که به او اجازه فکر کردن و یادگیری میدهد. این زمان مهمی در رشد ذهنی کودک نوپای شماست و شما ببا تشویق او به استفاده از تخیل مسیر تخیل را به او نشان میدهید.

 تخیلات کودکان
تخیلات کودکان

چطور این کار را انجام دهید؟
با خواندن کتابهای تصویری درباره افراد ناآشنا و کنار هم قرار دادن آنها میتوانید باعث فانتزی سازی فرزندتان شوید. اگر کودک شما به طور طبیعی تخیل مند باشد این موضوع باعث میشود دایره لغاتش افزایش پیدا کند. کتابهایی را انتخاب کنید که عکسهای بزرگ و رنگی دارند میتوانید هنگام کتاب خواندن هر چیزی را به داستان اضافه کنید. آنچه مغز او نیاز دارد ورودی است. صدای حیوانات را هنگام کتاب خواندن برایش درآورید و از صداهای خاص برای هرکدام از شخصیتها استفاده کنید. سعی کنید کمتر از تلویزیون و سی دی استفاده کنید چون این ابزارها تخیل آماده را به خورد کودک میدهد. به جای آن اجازه دهید ذهن کودک خودش بسازد.

خودتان داستان بسازید
داستانی که ساخته و پرداخته خودتان باشد برای کودکتان بهتر است چون به این ترتیب به او مسیرهای تخیل را نشان میدهید و آنها میفهمند چطور باید شخصیت سازی کنند. استفاده از کودکتان به عنوان شخصیت اصلی میتواند کمک بزرگی به گسترش احساسات او کند. خیلی زود او خودش داستان خودش را میسازد. شاید در ابتدا از روی دست شما تقلید یا کپی کند اما این خودش یک راه یادگیری است.

چه نوع داستانهایی تخیل کودک را تقویت میکند
تقریبا هر نوع داستانی میتواند برای بازی تخیل مناسب باشد. حوله را میتوانید کلاه پادشاهی کنید، دانه های حبوبات را جواهر کنید. حیواناتی که کودک دارد میتواند آنها را تبدیل به یک مزرعه کرده یا یک بیمارستان حیوانات درست کنید. بهترین ابزار تخیل ساده ترین آنهاست هرچه کنش فرزندتان برای ایجاد شخصیتهای خاص بیشتر باشد بهتر است. برای اطمینان از اینکه ایده های زیادی سراغ فرزندتان می آید این است که او را با آدمهای واقعی مکانها و رویدادها بیشتر مواجه کنید

از این بازیها چه یاد میگیرد
وقتی کودک شما یک سناریو داستان و شخصیت میسازد در اصل در حال توسعه مهارتهای اجتماعی و کلامی است با دوباره بازی کردن سناریو او احساس و عواطفش را هم درگیر میکند.تصور اینکه او یک ابرقهرمان است حس قدرت به او میدهد و به او می آموزد میتواند هر چیزی که میخواهد باشد. سعی کنید زیاد از کودک درباره کاری که انجام میدهد سوال نکنید به جای آن سعی کنید نظر بدهید مثلا بگویید « واااو انگار سوار سفینه فضایی شدی» این به او اجازه میدهد تخیلش را در جهتی که میخواهد ببرد نه اینکه از شما پیروی کند. با ایجاد شرایطی که تخیل کودک پرورش پیدا میکند او مهارت حل مسئله پیدا خواهد کرد. بنابراین اصلا فکر نکنید که این کارها اتلاف وقت است. چون وقتی بزرگ شده میتواند با چالشهای پیش رویش کنار بیاید.

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

هنگامی که نیاز است در هنگام بلایا و فجایع تلاش های انشان دوستانه هماهنگ شوند، شبکه موبایل تبدیل به یک وسیله کلیدی برای ارتباطات می شود. اگر ساختارهای شبکه ای آسیب دیده باشند برقراری ارتباط بسیار مشکل می شود. بنابراین شرکت وودافون یک شبکه کوچک و سریع ساخته که قابل حمل است و تنها در یک کوله پشتی جای می گیرد و در 10 دقیقه به راه اندازی می شود. وزن آن 11 کیلوگرم است و قابلیت ارسال پیامک و برقراری تماس صوتی را باشبکه 2G فراهم می کند. جالب اینکه این شبکه یک باتری داخلی دارد و با برق شهری، جنراتور، برق ماشین 12 ولت و حتی باتری خورشیدی داخل آن هم قابل شارژ است.

یک کوله پشتی که در آن شبکه موبایل قرار داده شده است +تصاویر

یک کوله پشتی که در آن شبکه موبایل قرار داده شده است +تصاویر

یک کوله پشتی که در آن شبکه موبایل قرار داده شده است +تصاویر

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

مشکل بزرگ بودن منافذ پوست به علت ترشح بیش از حد چربی توسط غدد چربی ایجاد می‌شود. خوشبختانه درمان‌های پزشکی مختلفی می‌تواند به کاهش اندازه این منافذ و سالم‌تر دیده شدن پوستتان کمک کند.
خیلی مهم است که یک برنامه مراقبت پوستی خاص برای جلوگیری از بروز این مشکل داشته باشید. اما قبل از اینکه درمان‌هایی برای کاهش این منفذها برایتان توصیه کنیم، اجازه بدهید ابتدا کمی به بررسی این مشکل بپردازیم.

بزرگ شدن منفذهای پوست به علت‌های مختلف ازجمله عوامل ژنتیکی، از دست رفتن قابلیت ارتجاعی پوست بخاطر بالا رفتن سن، تولید بیش از حد چربی توسط غدد چربی، مراقبت ضعیف پوستی و وضعیت سلامت عمومی بستگی دارد. به علت ترشح بیش از اندازه چربی، این منافذ بزرگ‌شده از چربی و سلول‌های مرده انباشته شده و درنتیجه مسدود می‌شوند. این مسئله معمولاً موجب بروز آکنه و جوش می‌شود. برای خلاص شدن از این وضعیت خیلی مهم است که صورتتان را تا جایی که ممکن است تمیز نگه دارید.

پوست
پوست

تکنیک های طبیعی برای از بین بردن منافذ پوست

باتوجه به انواع و اقسام بسته‌های پاک‌کننده و اسکراب‌های پوستی، درمان این مشکل این روزها بسیار ساده شده است. همچنین درمان‌های خانگی مختلفی هم برای آن وجود دارد. اما برای منافذی که بیش از اندازه بزرگ هستند، نیاز به کمک متخصص پوست است که البته بسیار گران خواهد بود.
برای به دست آوردن پوستی سالم و پاکیزه، نیاز به پاکسازی، تقویت و مرطوب کردن پوست می‌باشد. دقت کنید که انجام یکبار این اقدامات کافی نبوده و نیاز به داشتن یک برنامه مراقبتی منظم است. در زیر به برخی اقدامات که در خانه قابل انجام هستند اشاره می‌کنیم:
با تمیز کردن پوستتان با یک ژل یا روغن مخصوص پاکسازی پوست شروع کنید. به هیچ عنوان از محصولاتی که حاوی الکل یا اسید هستند استفاده نکنید زیرا می‌توانند آسیب بیشتری به پوستتان برسانند. برای ۱۵-۱۰ دقیقه پوستتان را در معرض بخار قرار دهید تا منافذ بسته پوستتان باز شوند. برای شادابی و طراوت بخشیدن بیشتر به پوستتان می‌توانید چند قطره اسانس ریحان یا رزماری در آب جوش بریزید.

بعد به آرامی صورتتان را لایه‌برداری کنید. از یک اسکراب نرم با یک برند شناخته‌شده استفاده کنید. حتی خودتان هم می‌توانید با مخلوط کردن شکر و کمی شیر اسکراب طبیعی مخصوص خودتان را درست کنید. این کار به شما کمک می‌کند کثیفی، سلول‌های مرده، جوش‌های سرسیاه و سرسفید که منافذ پوستتان را می‌بندند را از بین ببرید.
سومین قدم استفاده از یک تقویت‌کننده پوست خوب است که منافذ باز را ببندد و ظاهر زشت آنها را برطرف کند. تقویت‌کننده‌ها علاوه بر بستن منافذ به از بین بردن بقایای صابون‌ها و آرایش که معمولاً این منافذ را تشدید می‌کنند، نیز کمک می‌کند.
آخر اینکه از یک مرطوب‌کننده ملایم که چربی پوستتان را کاهش می‌دهد، استفاده کنید.
به جز این اقدامات روزانه، می‌توانید از ماسک‌های صورت هم برای از بین بردن چربی پوستتان استفاده کنید. بااینکه انواع و اقسام ماسک‌های حاضری در بازار موجود هستند اما می‌توانید در خانه هم ماسک طبیعی خودتان را درست کنید.
ماسک‌های زیادی وجود دارد که کمکتان می‌کند منافذ پوست را از بین برده و پوستتان را شاداب و تازه نشان دهید.
در زیر به چند نمونه ماسک خانگی اشاره می‌کنیم:

ماسک جو دو سر : ۲ قاشق غذاخوری از جو دو سر را با ماست مخلوط کنید و چند ساعت در یخچال قرار دهید. سپس آن را برای ۳۰ دقیقه روی پوستتان بمالید و سپس با آب ولرم شستشو دهید، همچنین جو دو سر را می‌توانید با آب لیمو، آرد نخودچی و گلاب مخلوط کنید. این مخلوط را روی پوستتان بمالید و وقتی خشک شد با آب ولرم شستشو دهید.
ماسک سفیده تخم‌مرغ : با دو سفیده تخم‌مرغ و چند قطره آب لیمو یک ماسک خانگی بسازید، آن را روی پوستتان بمالید، بگذارید چند دقیقه بماند و سپس شستشو دهید. این درمان پوست را سفت‌تر کرده و چربی اضافی و سلول‌های مرده روی آن را از بین می‌برد.
ماسک میوه : از گوجه‌فرنگی می توانید به روش‌های مختلف برای از بین بردن چربی اضافی پوست، از بین بردن منفذهای پوستی و برطرف کردن ظاهر آنها استفاده کنید. آب گوجه‌فرنگی را به پودر کالامین اضافه کرده و روی صورتتان بمالید. پاپایای له‌شده نیز وقتی روی پوست مالیده شود هم به سفت کردن پوست صورت کمک می‌کند. ترکیب عسل، آب لیمو و شکر هم ماسکی فوق‌العاده می‌سازد. آن را به آرامی روی پوستتان بمالید و سپس با آب ولرم شستشو دهید.
استفاده درست از لوازم آرایشی: استفاده از یک کرم‌پودر یا کانسیلر با برند شناخته‌شده یک راه ساده برای برطرف کردن ظاهر این منافذ است. بهتر است از زیرساز کرمی استفاده کنید تا مایع و بعد روی آن را با کمی پودر بپوشانید.
بااینکه منافذ بزرگ روی پوست ظاهر پوستتان را خراب می‌کند اقداماتی ساده برای برطرف کردن آنها وجود دارد که نیاز به خرج کردن پول زیاد هم ندارد. هر روز برای مراقبت از پوستتان وقت بگذارید. پوستتان را کاملاً تمیز کنید، آب زیاد بنوشید و برای حفظ سلامت پوستتان از لوازم‌آرایش مناسب استفاده کنید.

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰


امام خمینی (ره):


این پیروزی ارتباط به من نداشت، من یک طلبه هستم و نباید این را به من منتسب کنید! پیروزی ارتباط به ملت هم نداشت، این پیروزی مربوط به خدا بود .

 

سخنان امام خمینی در مورد 22 بهمن, سخنان امام خمینی در مورد پیروزی انقلاب اسلامی, دهه فجر
  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

سپس بازی درخشان او در نقش یک کودک معلول در « زمانی برای دوست داشتن » آنقدر نگاه‌ها را به خود خیره کرد که نه‌تنها در داخل کشور، بلکه در جشنواره‌های بین‌المللی نیز جوایز متعددی را کسب کرد. او که این روزها سریال «کیمیا » را در حال نمایش دارد، متولد ایلام است و به تازگی وارد 20سالگی شده و از یک خانواده تحصیلکرده می‌آید.

 

اما جالب است بدانید که حدود 10 سالی که از عمر بازیگری او سپری می‌شود، اتفاقات زیادی برایش رخ داده که شاید مهم‌ترین آنها هنگام کار در سریال «سرزمین کهن» باشد که داروها و هورمون‌هایی به او تجویز شده بود تا رشد او را کند یا متوقف کند تا بتواند راکورد خود در این سریال را حفظ کند! صحبت‌های او درباره این اتفاقات و مسیری که طی کرده است را در ادامه بخوانید.

 

از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»

 

از کودکی با ادبیات و هنر
من متولد 4 آذر سال 1375 در ایلام هستم. در یک خانواده تحصیلکرده به‌دنیا آمده‌ام. مادرم معلم علوم تجربی هستند و پدرم هم دکترای تاریخ دارند، استاد تاریخ بوده‌اند و استاد من هم هستند. من در چنین فضایی بزرگ شدم و از کودکی با ادبیات و شعر سروکار زیادی داشتم تا اینکه کار در فیلم سینمایی « میم مثل مادر » اتفاق افتاد و من وارد عرصه بازیگری شدم.

 

تلنگری به نام بازیگری
شاید تنها چیزی که در آن زمان اصلا به آن فکر نمی‌کردم این بود که روزی بازیگر شوم چون در آن سن و سال خیلی نمی‌شود برای آینده تصمیم‌گیری کرد و درواقع این اتفاقی که برایم رخ داد باعث شد تلنگری به من زده شود که وارد این کار شوم؛ خیلی هم از این اتفاق خوشحالم . بازیگر شدن اتفاق بزرگی در زندگی من بود که مسیر زندگی‌ام را تغییر داد و وقتی هم مدتی در این کار فعالیت کردم، حس کردم چقدر این کار را دوست دارم و می‌توانم در آن فعالیت داشته باشم و همین باعث شد که سعی کنم این اتفاق را برای خودم پخته‌تر و حرفه‌ای‌تر کنم.

 

همیشه مدیون پدر و مادر
تا الان هرچیزی که در زندگی‌ام دارم را بدون شک مدیون پدر و مادرم هستم و همیشه بهترین مشاورین من در زندگی و در هر کاری بوده‌اند. هیچ‌وقت مانع من نشده‌اند و همیشه پشتیبان و حامی من در این کار بوده‌اند ولی در کنارش نصیحت‌های خودشان را هم داشتند و مثلا می‌گفتند اگر بازیگری را به عنوان شغل خود انتخاب کنی، ممکن است در آینده به مشکلاتی برخورد کنی چرا که بازیگری یا کلا مشاغل سینمایی تضمینی ندارند که شما همیشه مشغول کار باشید و کسب درآمد کنید.

 

همیشه به من توصیه می‌کردند که حداقل رشته دانشگاهی‌ام را چیز دیگری انتخاب کنم تا در کنار بازیگری بتوانم در عرصه دیگری هم فعالیت کنم ولی شخصا بعد از مدتی حس کردم که فلسفه زندگی من در سینما خلاصه می‌شود و به جز بازیگری، نویسندگی و کارگردانی هم جزو دغدغه‌های من هستند و به همین دلیل تصمیم گرفتم که به صورت آکادمیک هم این رشته را دنبال کنم و در حال حاضر دانشجوی ترم اول کارگردانی هستم.

 

نظم نهادینه شده در من
خانواده‌ای که من در آن بزرگ شدم باتوجه به شغلی که دارند بسیار منظم هستند و درواقع پدرم به‌شدت آدم منضبط و منظمی هستند . مادرم نیز به‌شدت انسان منظمی هستند و من در این فضا و با این تربیت بزرگ شدم؛ طبعا رفتار و عملکردم از این خانواده نشات گرفته و این نظم در من نهادینه شده است ولی سینما و بازیگری تا حدودی دچار بی‌نظمی است و شاید اینها با هم در تداخل باشند؛ اما من شخصا سعی کرده‌ام که این نظم را در زندگی و کارم داشته باشم. حتی بعضی از دوستان و همکاران می‌گویند که من در کارهایم خیلی وسواس و حساسیت دارم ولی این ریشه در تربیتم دارد.

 

مدیریت بازیگری و درس
من از کلاس چهارم وارد بازیگری شدم و از آن زمان تا به امروز مشغول بازیگری بوده‌ام هرچند سعی کرده‌ام در این 10سالی که مشغول کار هستم، در کارهایی بازی کنم که دوست داشته باشم و به همین دلیل است که در این مدت تنها در 9کار تصویری و یک کار تئاتر حضور داشته‌ام و اینطور نبوده که مدام در فیلم‌های مختلف مشغول کار باشم. سخت‌ترین کارم در این مدت سریال «سرزمین کهن» بود که 2سال درگیر آن پروژه بودم و در تمام این 2سال هرروز آفیش بودم و باید می‌رفتم سرکار!

 

هر روز ساعت 6 صبح باید می‌رفتم سر لوکیشن و تا غروب یا شب کار ادامه داشت و شب‌ها که به خانه برمی‌گشتم، معلم خصوصی می‌آمد تا درس‌ها را با او کار کنم و بعد از آن شام می‌خوردم و مرور درس‌ها را داشتم و دوباره فردا ساعت 6 صبح باید می‌رفتم سرکار و این داستان 2سال ادامه داشت ولی هرگز اجازه ندادم که کار به درس‌ خواندنم لطمه بزند. سریال «کیمیا » هم که باز کاری طولانی بود، همزمان با دوره پیش‌دانشگاهی‌ام بود ولی باز سعی کردم درس خواندنم را مدیریت کنم و خوشبختانه موفق هم بودم.

 

فاکتورهایی برای ماندگاری
من معتقدم که کسب شهرت کار سختی نیست و شاید حتی با خریدن یک ماشین زیبا هم آدم بتواند مشهور شود ولی ماندگاری این شهرت مهم است و آنجاست که نشان می‌دهد که آن آدم، آدم شهرت بوده است یا خیر؟ و آیا ارزش این مقام یا جایگاه را دارد؟ این ماندگاری به چیزهای زیادی برمی‌ گردد که در شغل ما به نوع اخلاق و رفتار، نوع ادبیات و برخورد با دیگران و مردم، نوع پوشش و ظاهر، میزان سواد و شعور آن شخص وابسته است.

 

به نظر من این موارد در کنار سالم زندگی کردن و سالم رفتار کردن، رازهای ماندگاری هستند، مخصوصا در جایی‌که ما عادت کرده‌ایم به حاشیه‌سازی و حاشیه‌پردازی و دایم دنبال حاشیه برای خودمان و دیگران هستیم و این یک فاجعه است و به‌نظرم در کار ما لازم است از این حاشیه‌ها دور باشیم تا بتوانیم ماندگار شویم.

 

یک فیلم و هزار جایزه
بعد از اینکه « میم مثل مادر» اکران شد، من به فیلم « صد سال به این سال‌ها » پیوستم که به نظرم یکی از بهترین فیلم‌هایی است که در سینمای ایران ساخته شده است که متاسفانه توقیف شد. یک سال بعد از آن  «زمانی برای دوست داشتن » را کار کردم که نقشی عجیب و غریب بود و حتی آقای فروزش می‌خواستند در ابتدا یک کودک معلول را بیاورند که درنهایت وقتی مرا انتخاب کردند و به دفتر ایشان رفتم، از من خواستند که همانجا نقش معلول را برای‌شان بازی کنم و من‌هم یک بازی کوتاه داشتم و همان‌جا برای بازی در این نقش انتخاب شدم.

 

از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»



فیلمی بود که من بی‌نهایت برایش زحمت کشیدم. دو ماه قبل از شروع فیلم، من پیش تعدادی از معلولانی رفتم و صدای‌شان را ضبط می‌کردم، لکنت‌شان را می‌دیدم، نوع غذا خوردن‌ و عکس‌العمل‌شان را می‌دیدم و همه را به ذهنم می‌سپردم و در بازی‌ام هم از آنها استفاده کردم و خوشبختانه پرافتخارترین فیلم برای من بود و بعید می‌دانم هیچ فیلمی برای یک بازیگر این‌همه جایزه به همراه داشته باشد. من حتی برای این فیلم در کنار آقایان انتظامی، پرستویی و شکیبایی، کاندیدای بهترین بازیگر مرد از خانه سینما شدم و جوایز داخلی متعددی کسب کردم. سال 2009 در جشنواره سینه‌کید هلند، برای همین فیلم جایزه ویژه بازیگری را برنده شدم که برای نخستین و آخرین بار چنین جایزه‌ای در این جشنواره به یک بازیگر داده شده بود و بعد از آن هم در جشنواره اسپانیا جایزه بهترین بازیگر را کسب کردم.

 

مارمولک، قرص خواب‌آور
بعد از پایان « کلانتری غیرانتفاعی » من به پروژه « سرزمین کهن » رفتم که عظیم‌ترین کاری است که تاکنون در آن بازی کرده‌ام. همکاری با آقای کمال تبریزی که برای من همیشه یک آرزوی بزرگ بود، در این سریال شکل گرفت چراکه به مدت سه‌ماه هرشب مثل یک قرص خواب‌آور، فیلم « مارمولک » را تماشا می‌کردم و فیلم « لیلی بامن است » را هم بارها دیده بودم و آرزوی همکاری با آقای تبریزی را داشتم. برای « سرزمین کهن» خیلی زحمت کشیده شد؛ دکورهایی که برایش ساخته شد و تلاش‌های شبانه‌روزی که انجام شد.

 

هورمون‌های جلوگیری از رشد
برای « سرزمین کهن » من از 13 سالگی تا 15 سالگی درگیر کار بودم، در سن بلوغ هم بودم ولی باید راکوردهای نقش را حفظ می‌کردیم؛ چراکه من هم باید سن 7سالگی آن شخصیت را بازی می‌کردم و هم سن 14 سالگی و این کار را بسیار سخت کرده بود و من هم روزبه‌روز داشتم بزرگتر می‌شدم. با مشاوره چند دکتر و با درمان عجیب و غریب و ریسکی که کردیم، پذیرفتیم که یک سری داروها را مصرف کنم که از رشد و بلوغ من جلوگیری کند. پدر و مادرم هم خیلی در این زمینه تحقیق کردند و تضمین‌هایی از دکترها گرفتند؛ ولی با این حال کار پرریسکی بود و خوشبختانه اتفاق بدی هم نیفتاد.

 

رویای سینمای شادمان
بعد از سریال « سرزمین کهن »بازی در فیلم « رویای سینما » را آغاز کردم که آن‌هم یک طنز موقعیت بود و جدال بین یک پسر فقیر و یک پسر ثروتمند که هردو عاشق بازیگری بودند و با یکدیگر رقابت داشتند که برای این فیلم هم باردیگر من پروانه زرین بهترین بازیگر کودک و نوجوان را دریافت کردم. بعد از این فیلم یک خداحافظی دوساله با سینما داشتم چون وارد بلوغ شده بودم و خودم احساس می‌کردم از نظر چهره و ظاهر درحال دگرگونی هستم و می‌دیدم بچه‌هایی که از کودکی وارد شده‌اند و در سن بلوغ‌شان هم کار کرده‌اند، چه سرنوشتی برای‌شان پیش آمده و حتی برگشتم ایلام و شروع به درس خواندن کردم؛ البته پیشنهاد عجیب و غریبی هم در آن زمان به من نشد.

 

در اواخر آن دوسال بود که تصمیم گرفتم اگر چهره‌ام خیلی عوض نشد و مردم مرا قبول کردند، برگردم و اگر هم نشد اصلا بازیگری را کنار بگذارم .تا اینکه آقای شهاب حسینی که در زمان « سرزمین کهن » به من پیشنهاد بازی در فیلمی به کارگردانی خودشان را داده بودند، تماس گرفتند و گفتند که می‌خواهند فیلم‌شان را شروع کنند و پیشنهاد بازی در نقش جوانی خودشان را به من دادند که نقشی کوتاه بود و به عشق شهاب حسینی آن را پذیرفتم، ولی فرصتی برای بازگشت دوباره‌ام به بازیگری بود. بعد از آن سریال «کیمیا » را شروع کردم.

 

حس عجیب بازی در «کیمیا»
بازی در سریال «کیمیا» حس خاصی برایم داشتم. فضای انقلاب و جنگ در جامعه ما بسیار ملموس است و مثل خون در زندگی ما جریان دارد؛ من هم در خانواده‌ای بزرگ شدم که هم نسل انقلابی در آن حضور داشته و هم نسل جنگ، ازجمله پدرم که هم در انقلاب بوده و هم در فضای جنگ. طبعا من از کودکی تا به امروز خاطرات زیادی را درباره آن سال‌ها شنیده‌ام ولی با این حال حضور در سریال «کیمیا » تلنگری برایم بود تا بیشتر درمورد این موضوعات بدانم و تحقیق کنم؛ به همین دلیل از افرادی که می‌شناختم سوالاتی می‌پرسیدم و مطالعاتی هم داشتم، از طرف دیگر فیلمنامه سریال هم مرجع دیگری برایم بود.

 


از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»


بازیگر نبودم، دکتر می‌شدم
خْب من در همان مقطعی که به نوعی بازیگری را کنار گذاشته بودم، خیلی جدی مشغول درس خواندن شدم، دیپلم تجربی‌ام را گرفتم و این تصمیم را داشتم که در همین رشته در دانشگاه هم ادامه تحصیل بدهم و وارد رشته پزشکی شوم. شاید اگر دوباره به عرصه بازیگری برنمی‌گشتم الان در رشته پزشکی مشغول تحصیل بودم؛ چون هم به آن علاقه داشتم و هم از نظر تحصیلی، توانایی حضور در این رشته را داشتم.

 

از مطالعه تا تماشای فیلم
خیلی کتاب می‌خوانم و فیلم نگاه می‌کنم. دوستان محدودی دارم و تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نمی‌رسد چون در انتخاب دوست خیلی وسواسی هستم و معتقدم که آدم با سه‌نفر دوست صمیمی باشد بهتر از آن است که با صدنفر دوستی سطحی داشته باشد. خیلی از اوقاتم را با دوستانم می‌گذرانم و با آنها راجع‌به کتاب‌ها و فیلم‌هایی که می‌خوانیم و می‌بینیم، صحبت می‌کنم. خیلی اهل بیرون آمدن از خانه نیستم. باشگاهی در کنار خانه‌ام هست که برای ورزش به آنجا می‌روم.

 

عکاسی به شکل حرفه‌ای
به عکاسی علاقه زیادی دارم و می‌توانم بگویم که به شکل حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهم. البته سوژ‌ه‌هایم آزاد است و روی سوژه خاصی در عکاسی تمرکز نکرده‌ام ولی به صورت کلی به‌شدت به عکاسی علاقه دارم و آن را دنبال می‌کنم. از طرف دیگر به نوشتن متن و فیلمنامه نیز علاقه زیادی دارم و این روزها مشغول نگارش یک فیلم نیمه‌بلند هستم و امیدوارم که تا قبل از پایان سال بتوانم آن را بسازم.

 

از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»




اینترنت و شبکه‌های مجازی
فکر می‌کنم در این دوره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم استفاده از شبکه‌های مجازی خوب است به شرط اینکه فرهنگ استفاده از آن را هم آموخته باشیم و اینکه بدانیم قرار است چه استفاده مفیدی از این شبکه‌ها ببریم. من شخصا در حد معقول از اینستاگرام استفاده می‌کنم و صفحه شخصی‌ام را به‌عنوان یک پل ارتباطی با مردم و هوادارانم ایجاد کرده‌ام تا هم اخبار مربوط به کارهایم را بدانند و هم اینکه من از نظرات و پیشنهادات آنها باخبر باشم.

 

ضمن اینکه یک هنرمند درواقع جزئی از مردم است و نباید خودش را جدا از آنها بداند. من این صفحه را راه‌اندازی کردم که نشان دهم جزئی از مردم هستم و دوست دارم با آنها به شکل بدون‌واسطه ارتباط داشته باشم. البته حضور من در همین اینستاگرام هم به اندازه‌ای است که نه افراط کرده باشم و نه تفریط و در حد متعادل سعی می‌کنم از آن استفاده کنم.

 

حفظ احترام در ارتباطات
متاسفانه این روزها شاهدیم که مخصوصا در شبکه‌های اجتماعی اتفاقاتی می‌افتد که افراد به یکدیگر به راحتی توهین می‌کنند! همانطور که گفتم اعتقاد دارم که هیچکس از دیگری بالاتر نیست ولی در این بین هستند افرادی که خودشان را پایین‌تر از دیگران می‌بینند و درنتیجه سعی در تخریب طرف مقابل خود دارند؛ مخصوصا در شبکه‌های مجازی که ارتباط رودررو نیست و مسائلی ایجاد می‌شود که چندان خوشایند نیستند. با این حال من همیشه سعی کرده‌ام که با احترام رفتار کنم و زندگی حرفه‌ای و شخصی‌ام را از یکدیگر جدا نگه‌ دارم.

 

تفاوت با جوان‌های هم‌سن
اینکه من از کودکی وارد وادی هنر شده‌ام، درواقع دلیلی بر این موضوع نیست که من نسبت به هم‌سن و سالان خودم، برتر یا بهتر باشم و خودم را از آنها بالاتر ببینم. از نظر من همه انسان‌ها به اندازه کافی توانایی‌هایی در وجودشان دارند که بتوانند در زندگی‌شان از آنها استفاده کرده و پیشرفت کنند.

 

شاید تنها تفاوتم با برخی از هم‌سن و سالان خودم این باشد که من خیلی زود مستقل شدم و تقریبا از 10 سالگی که وارد حرفه بازیگری شدم، زندگی‌ام مثل کارمندها شد و صبح‌ها سر کار می‌رفتم و غروب به خانه برمی‌گشتم و خیلی زود از نظر اقتصادی مستقل شدم. در حال حاضر حدود 3سال است که به‌طور کامل مستقل شده‌ام. ولی در کل تفاوت عمده‌ای بین خودم و دیگران حس نمی‌کنم و دوست ندارم این حس ایجاد شود که من از بقیه بالاتر و برتر هستم.

 

یک روز از زندگی من
بستگی به شرایط آن روز دارد. اگر کلاس داشته باشم، باید ساعت 9 بیدار شوم تا به دانشگاه برسم و بعد از آن هم به خانه می‌آیم و کارهای شخصی‌ام را دنبال می‌کنم. زمان زیادی از وقتم را با دوستان صمیمی‌ام سپری می‌کنم و گاهی هم مجبورم آشپزی کنم؛ هرچند مهارت زیادی در آشپزی ندارم و بیشتر اوقات از رستوران‌ها غذا تهیه می‌کنم. بخش عمده‌ای از وقت روزانه‌ام را تماشای فیلم و مطالعه در خانه تشکیل می‌دهد و زیاد اهل بیرون رفتن از خانه نیستم. گاهی هم برای تماشای تئاتر یا فیلم‌های سینمایی از خانه بیرون می‌روم.
  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

جملاتی که افراد موفق به زبان نمی آورند!؟

طی تحقیقات به عمل آمده و گفتگو با افراد موفق به راز موفقیت آن ها پی برده شد آن ها از کلمه هایی که در ذیل عنوان شده است به هیچ وجه به زبان نمی آورند!

چرا بعضی افراد از بقیه موفق تر هستند؟ چرا بعضی افراد احساس موفق بودن می کنند و بعضی دیگر حس می کنند غرق در روزمرگی کاری شده اند؟ جواب در واژگان آنها نهفته است. درست است که واژگانی که شما بکار می برید به شدت به حالت روحی شما و دید شما به زندگی شخصی و حرفه ای بستگی دارد. در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

غیرممکنه!

جمله “این کار شدنی نیست” اصلاً در دی ان ای آنها وجود ندارد. افراد موفق می دانند که همیشه یک راه حل برای هر مشکلی وجود دارد. گاهی باید خلاق باشید، ولی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد که کاری غیرممکن باشد. و وقتی یک هدف آنقدر بزرگ است که رسیدن به آن دشوار به نظر می رسد، آنها هدف را به تکه های کوچکتر تقسیم می کنند. آنها می دانند که با گام های کوچک می توان به قله بلندترین کوه ها دست پیدا کرد.

برام مهم نیست!

علاقه و اشتیاق در خون افراد موفق است. شما هیچ وقت نمی شنوید که افراد مبتکر بگویند “من از شغلم متنفرم!” یا “برام مهم نیست!” اگر شما اشتیاق و علاقه نداشته باشید هرگز نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید و برای پیشرفت ریسک بپذیرید، ابتکار به خرج دهید و کسب و کار خود را گسترش دهید.

انقدر سوال نپرس!

افراد باهوش می دانند که چیزی به نام “سوال احمقانه” وجود ندارد. آنها می دانند که به محض اینکه جلوی کنجکاوی گرفته شود و دیگر سوالی پرسیده نشود، ابداع و نوآوری بنیادی پایان می یابد. بعضی از متمایزترین و منحصر بفرد ترین رهبران مانند استیو جابز و جیمز دایسون تیم های خود را تشویق می کردند که دائماً نحوه انجام کارها را زیر سوال ببرند و دانش قراردادی را به چالش بکشند. سوالات محبوب آنها این سه سوال بودند: “چرا؟” “چرا نه؟” “چه می شد اگر؟”

چرا من باید این کارو انجام بدم؟

در هر کسب و کاری به خصوص در کسب و کارهای رو به رشد و توسعه، چندین و چند نفر باید چندین و چند کلاه به سر بگذارند. از آن مهمتر افرادی که داوطلبانه فاصله ها را شناسایی می کنند و خودشان این فواصل را پر می کنند اغلب آنهایی هستند که بیشتر شناخته می شوند و مسئولیت ها و تیم های خود را گسترش می دهند و در نهایت چیزی واقعاً شگفت انگیز می سازند. ولی جمله “این کار من نیست که انجامش بدم” جمله ای نیست که آنها بگویند.

من فکر نمی کنم درست باشه که نحوه انجام کارها رو تغییر بدیم.

افراد موفق همیشه نحوه انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روش های بهتر، سریعتر و مؤثرتر برای انجام وظایف و اجرای استراتژی های درست می یابند. آنها خودشان را به سمت حوزه هایی هل می دهند که شاید برایشان راحت نباشد، ولی در آن حوزه ها می توانند به رشد و ترقی ادامه دهند و به تیم های خود کمک کنند تا روی خط پیشرفت بمانند. آنها درک می کنند که این تغییر لازم و ضروری است و اینکه راحت و آسوده به مسیر قبلی ادامه دهند، آنها را به موفقیت ماندگار نمی رساند.

ممنون، ولی من نظر کسی رو نخواستم.

برای آنکه فردی واقعاً موفق شود، باید از تجربه های جدید، ایده های نو و چشم اندازهای جدید استقبال کند. فرد همیشه باید نسبت به بازخورد و نظرات دیگران روی باز نشان دهد. افرادی که دائماً نسبت به بازخورد روی باز نشان می دهند نه تنها از سوی تیم ها و همکاران خود مورد احترام قرار می گیرند، بلکه شانس ارزشمندی برای نگاه کردن به خودشان از دیدگاه دیگران می یابند. هیچیک از ما کامل نیستیم و همیشه می توانیم از بازخوردهایی که می گیریم استفاده کنیم و رشد کنیم. در پایان روز باید خودتان باشید و شاید چیزهایی در شما وجود داشته باشد که بخواهید آنها را عوض کنید.

اگه شکست خوردیم چی؟

شکست بخشی از کسب و کار است. جیمز دایسون قبل از آنکه جاروبرقی بدون کیسه معروفش را اختراع کند، 5126 بار شکست خورد. توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ 10000 بار شکست خورد. برای آنها شکست فقط پله محکم دیگری برای نزدیک شدن به هدف بود و راهنمایی ضروری دیگری بود تا بدانند که چه کاری را نباید انجام دهند. افراد موفق از شکست خوردن نمی ترسند. آنها می دانند که وقتی شکست می خورند فقط مسئله زمان مطرح است و این مانع از آن نمی شود که آنها دست از ابتکار و امتحان کردن چیزهای جدید بردارند.

من بهتر می دونم!

چیزی به نام مرد خودساخته وجود ندارد. پشت هر فرد موفقی یک تیم باهوش وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی است. درست کردن یک تیم عالی بدان معناست که شما اعتراف می کنید که شما همه چیز را نمی دانید و از افرادی کمک می گیرید تا حفره های خالی دانش، تجربه و دیدگاه شما را پر کنند و به آنها اعتماد می کنید تا به شما در ساختن چیزی فوق العاده کمک کنند.

ولی این کار خیلی سخته.

افرادی که در زندگی خود به بیشترین موفقیت دست می یابند هرگز در موقعیت های مهم راه آسان را نمی روند. آنها علاقه، پشتکار و جسارت شکل دادن به مسیری جدید را دارند. اول شدن و فتح مسیرهای نو هرگز آسان نبوده است. و گاهی شما باید از اشتباهات و موفقیت های دیگران درس بگیرید تا به شکل دهی به مسیر خودتان کمک کنید. ولی در پایان روز وقتی آن لحظه مهم و حیاتی می رسد که باید سرنوشت خود را بسازید، افراد موفق هرگز آسان ترین راه را انتخاب نمی کنند.

  • نرگس عزیزی