راز

۵ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سپس بازی درخشان او در نقش یک کودک معلول در « زمانی برای دوست داشتن » آنقدر نگاه‌ها را به خود خیره کرد که نه‌تنها در داخل کشور، بلکه در جشنواره‌های بین‌المللی نیز جوایز متعددی را کسب کرد. او که این روزها سریال «کیمیا » را در حال نمایش دارد، متولد ایلام است و به تازگی وارد 20سالگی شده و از یک خانواده تحصیلکرده می‌آید.

 

اما جالب است بدانید که حدود 10 سالی که از عمر بازیگری او سپری می‌شود، اتفاقات زیادی برایش رخ داده که شاید مهم‌ترین آنها هنگام کار در سریال «سرزمین کهن» باشد که داروها و هورمون‌هایی به او تجویز شده بود تا رشد او را کند یا متوقف کند تا بتواند راکورد خود در این سریال را حفظ کند! صحبت‌های او درباره این اتفاقات و مسیری که طی کرده است را در ادامه بخوانید.

 

از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»

 

از کودکی با ادبیات و هنر
من متولد 4 آذر سال 1375 در ایلام هستم. در یک خانواده تحصیلکرده به‌دنیا آمده‌ام. مادرم معلم علوم تجربی هستند و پدرم هم دکترای تاریخ دارند، استاد تاریخ بوده‌اند و استاد من هم هستند. من در چنین فضایی بزرگ شدم و از کودکی با ادبیات و شعر سروکار زیادی داشتم تا اینکه کار در فیلم سینمایی « میم مثل مادر » اتفاق افتاد و من وارد عرصه بازیگری شدم.

 

تلنگری به نام بازیگری
شاید تنها چیزی که در آن زمان اصلا به آن فکر نمی‌کردم این بود که روزی بازیگر شوم چون در آن سن و سال خیلی نمی‌شود برای آینده تصمیم‌گیری کرد و درواقع این اتفاقی که برایم رخ داد باعث شد تلنگری به من زده شود که وارد این کار شوم؛ خیلی هم از این اتفاق خوشحالم . بازیگر شدن اتفاق بزرگی در زندگی من بود که مسیر زندگی‌ام را تغییر داد و وقتی هم مدتی در این کار فعالیت کردم، حس کردم چقدر این کار را دوست دارم و می‌توانم در آن فعالیت داشته باشم و همین باعث شد که سعی کنم این اتفاق را برای خودم پخته‌تر و حرفه‌ای‌تر کنم.

 

همیشه مدیون پدر و مادر
تا الان هرچیزی که در زندگی‌ام دارم را بدون شک مدیون پدر و مادرم هستم و همیشه بهترین مشاورین من در زندگی و در هر کاری بوده‌اند. هیچ‌وقت مانع من نشده‌اند و همیشه پشتیبان و حامی من در این کار بوده‌اند ولی در کنارش نصیحت‌های خودشان را هم داشتند و مثلا می‌گفتند اگر بازیگری را به عنوان شغل خود انتخاب کنی، ممکن است در آینده به مشکلاتی برخورد کنی چرا که بازیگری یا کلا مشاغل سینمایی تضمینی ندارند که شما همیشه مشغول کار باشید و کسب درآمد کنید.

 

همیشه به من توصیه می‌کردند که حداقل رشته دانشگاهی‌ام را چیز دیگری انتخاب کنم تا در کنار بازیگری بتوانم در عرصه دیگری هم فعالیت کنم ولی شخصا بعد از مدتی حس کردم که فلسفه زندگی من در سینما خلاصه می‌شود و به جز بازیگری، نویسندگی و کارگردانی هم جزو دغدغه‌های من هستند و به همین دلیل تصمیم گرفتم که به صورت آکادمیک هم این رشته را دنبال کنم و در حال حاضر دانشجوی ترم اول کارگردانی هستم.

 

نظم نهادینه شده در من
خانواده‌ای که من در آن بزرگ شدم باتوجه به شغلی که دارند بسیار منظم هستند و درواقع پدرم به‌شدت آدم منضبط و منظمی هستند . مادرم نیز به‌شدت انسان منظمی هستند و من در این فضا و با این تربیت بزرگ شدم؛ طبعا رفتار و عملکردم از این خانواده نشات گرفته و این نظم در من نهادینه شده است ولی سینما و بازیگری تا حدودی دچار بی‌نظمی است و شاید اینها با هم در تداخل باشند؛ اما من شخصا سعی کرده‌ام که این نظم را در زندگی و کارم داشته باشم. حتی بعضی از دوستان و همکاران می‌گویند که من در کارهایم خیلی وسواس و حساسیت دارم ولی این ریشه در تربیتم دارد.

 

مدیریت بازیگری و درس
من از کلاس چهارم وارد بازیگری شدم و از آن زمان تا به امروز مشغول بازیگری بوده‌ام هرچند سعی کرده‌ام در این 10سالی که مشغول کار هستم، در کارهایی بازی کنم که دوست داشته باشم و به همین دلیل است که در این مدت تنها در 9کار تصویری و یک کار تئاتر حضور داشته‌ام و اینطور نبوده که مدام در فیلم‌های مختلف مشغول کار باشم. سخت‌ترین کارم در این مدت سریال «سرزمین کهن» بود که 2سال درگیر آن پروژه بودم و در تمام این 2سال هرروز آفیش بودم و باید می‌رفتم سرکار!

 

هر روز ساعت 6 صبح باید می‌رفتم سر لوکیشن و تا غروب یا شب کار ادامه داشت و شب‌ها که به خانه برمی‌گشتم، معلم خصوصی می‌آمد تا درس‌ها را با او کار کنم و بعد از آن شام می‌خوردم و مرور درس‌ها را داشتم و دوباره فردا ساعت 6 صبح باید می‌رفتم سرکار و این داستان 2سال ادامه داشت ولی هرگز اجازه ندادم که کار به درس‌ خواندنم لطمه بزند. سریال «کیمیا » هم که باز کاری طولانی بود، همزمان با دوره پیش‌دانشگاهی‌ام بود ولی باز سعی کردم درس خواندنم را مدیریت کنم و خوشبختانه موفق هم بودم.

 

فاکتورهایی برای ماندگاری
من معتقدم که کسب شهرت کار سختی نیست و شاید حتی با خریدن یک ماشین زیبا هم آدم بتواند مشهور شود ولی ماندگاری این شهرت مهم است و آنجاست که نشان می‌دهد که آن آدم، آدم شهرت بوده است یا خیر؟ و آیا ارزش این مقام یا جایگاه را دارد؟ این ماندگاری به چیزهای زیادی برمی‌ گردد که در شغل ما به نوع اخلاق و رفتار، نوع ادبیات و برخورد با دیگران و مردم، نوع پوشش و ظاهر، میزان سواد و شعور آن شخص وابسته است.

 

به نظر من این موارد در کنار سالم زندگی کردن و سالم رفتار کردن، رازهای ماندگاری هستند، مخصوصا در جایی‌که ما عادت کرده‌ایم به حاشیه‌سازی و حاشیه‌پردازی و دایم دنبال حاشیه برای خودمان و دیگران هستیم و این یک فاجعه است و به‌نظرم در کار ما لازم است از این حاشیه‌ها دور باشیم تا بتوانیم ماندگار شویم.

 

یک فیلم و هزار جایزه
بعد از اینکه « میم مثل مادر» اکران شد، من به فیلم « صد سال به این سال‌ها » پیوستم که به نظرم یکی از بهترین فیلم‌هایی است که در سینمای ایران ساخته شده است که متاسفانه توقیف شد. یک سال بعد از آن  «زمانی برای دوست داشتن » را کار کردم که نقشی عجیب و غریب بود و حتی آقای فروزش می‌خواستند در ابتدا یک کودک معلول را بیاورند که درنهایت وقتی مرا انتخاب کردند و به دفتر ایشان رفتم، از من خواستند که همانجا نقش معلول را برای‌شان بازی کنم و من‌هم یک بازی کوتاه داشتم و همان‌جا برای بازی در این نقش انتخاب شدم.

 

از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»



فیلمی بود که من بی‌نهایت برایش زحمت کشیدم. دو ماه قبل از شروع فیلم، من پیش تعدادی از معلولانی رفتم و صدای‌شان را ضبط می‌کردم، لکنت‌شان را می‌دیدم، نوع غذا خوردن‌ و عکس‌العمل‌شان را می‌دیدم و همه را به ذهنم می‌سپردم و در بازی‌ام هم از آنها استفاده کردم و خوشبختانه پرافتخارترین فیلم برای من بود و بعید می‌دانم هیچ فیلمی برای یک بازیگر این‌همه جایزه به همراه داشته باشد. من حتی برای این فیلم در کنار آقایان انتظامی، پرستویی و شکیبایی، کاندیدای بهترین بازیگر مرد از خانه سینما شدم و جوایز داخلی متعددی کسب کردم. سال 2009 در جشنواره سینه‌کید هلند، برای همین فیلم جایزه ویژه بازیگری را برنده شدم که برای نخستین و آخرین بار چنین جایزه‌ای در این جشنواره به یک بازیگر داده شده بود و بعد از آن هم در جشنواره اسپانیا جایزه بهترین بازیگر را کسب کردم.

 

مارمولک، قرص خواب‌آور
بعد از پایان « کلانتری غیرانتفاعی » من به پروژه « سرزمین کهن » رفتم که عظیم‌ترین کاری است که تاکنون در آن بازی کرده‌ام. همکاری با آقای کمال تبریزی که برای من همیشه یک آرزوی بزرگ بود، در این سریال شکل گرفت چراکه به مدت سه‌ماه هرشب مثل یک قرص خواب‌آور، فیلم « مارمولک » را تماشا می‌کردم و فیلم « لیلی بامن است » را هم بارها دیده بودم و آرزوی همکاری با آقای تبریزی را داشتم. برای « سرزمین کهن» خیلی زحمت کشیده شد؛ دکورهایی که برایش ساخته شد و تلاش‌های شبانه‌روزی که انجام شد.

 

هورمون‌های جلوگیری از رشد
برای « سرزمین کهن » من از 13 سالگی تا 15 سالگی درگیر کار بودم، در سن بلوغ هم بودم ولی باید راکوردهای نقش را حفظ می‌کردیم؛ چراکه من هم باید سن 7سالگی آن شخصیت را بازی می‌کردم و هم سن 14 سالگی و این کار را بسیار سخت کرده بود و من هم روزبه‌روز داشتم بزرگتر می‌شدم. با مشاوره چند دکتر و با درمان عجیب و غریب و ریسکی که کردیم، پذیرفتیم که یک سری داروها را مصرف کنم که از رشد و بلوغ من جلوگیری کند. پدر و مادرم هم خیلی در این زمینه تحقیق کردند و تضمین‌هایی از دکترها گرفتند؛ ولی با این حال کار پرریسکی بود و خوشبختانه اتفاق بدی هم نیفتاد.

 

رویای سینمای شادمان
بعد از سریال « سرزمین کهن »بازی در فیلم « رویای سینما » را آغاز کردم که آن‌هم یک طنز موقعیت بود و جدال بین یک پسر فقیر و یک پسر ثروتمند که هردو عاشق بازیگری بودند و با یکدیگر رقابت داشتند که برای این فیلم هم باردیگر من پروانه زرین بهترین بازیگر کودک و نوجوان را دریافت کردم. بعد از این فیلم یک خداحافظی دوساله با سینما داشتم چون وارد بلوغ شده بودم و خودم احساس می‌کردم از نظر چهره و ظاهر درحال دگرگونی هستم و می‌دیدم بچه‌هایی که از کودکی وارد شده‌اند و در سن بلوغ‌شان هم کار کرده‌اند، چه سرنوشتی برای‌شان پیش آمده و حتی برگشتم ایلام و شروع به درس خواندن کردم؛ البته پیشنهاد عجیب و غریبی هم در آن زمان به من نشد.

 

در اواخر آن دوسال بود که تصمیم گرفتم اگر چهره‌ام خیلی عوض نشد و مردم مرا قبول کردند، برگردم و اگر هم نشد اصلا بازیگری را کنار بگذارم .تا اینکه آقای شهاب حسینی که در زمان « سرزمین کهن » به من پیشنهاد بازی در فیلمی به کارگردانی خودشان را داده بودند، تماس گرفتند و گفتند که می‌خواهند فیلم‌شان را شروع کنند و پیشنهاد بازی در نقش جوانی خودشان را به من دادند که نقشی کوتاه بود و به عشق شهاب حسینی آن را پذیرفتم، ولی فرصتی برای بازگشت دوباره‌ام به بازیگری بود. بعد از آن سریال «کیمیا » را شروع کردم.

 

حس عجیب بازی در «کیمیا»
بازی در سریال «کیمیا» حس خاصی برایم داشتم. فضای انقلاب و جنگ در جامعه ما بسیار ملموس است و مثل خون در زندگی ما جریان دارد؛ من هم در خانواده‌ای بزرگ شدم که هم نسل انقلابی در آن حضور داشته و هم نسل جنگ، ازجمله پدرم که هم در انقلاب بوده و هم در فضای جنگ. طبعا من از کودکی تا به امروز خاطرات زیادی را درباره آن سال‌ها شنیده‌ام ولی با این حال حضور در سریال «کیمیا » تلنگری برایم بود تا بیشتر درمورد این موضوعات بدانم و تحقیق کنم؛ به همین دلیل از افرادی که می‌شناختم سوالاتی می‌پرسیدم و مطالعاتی هم داشتم، از طرف دیگر فیلمنامه سریال هم مرجع دیگری برایم بود.

 


از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»


بازیگر نبودم، دکتر می‌شدم
خْب من در همان مقطعی که به نوعی بازیگری را کنار گذاشته بودم، خیلی جدی مشغول درس خواندن شدم، دیپلم تجربی‌ام را گرفتم و این تصمیم را داشتم که در همین رشته در دانشگاه هم ادامه تحصیل بدهم و وارد رشته پزشکی شوم. شاید اگر دوباره به عرصه بازیگری برنمی‌گشتم الان در رشته پزشکی مشغول تحصیل بودم؛ چون هم به آن علاقه داشتم و هم از نظر تحصیلی، توانایی حضور در این رشته را داشتم.

 

از مطالعه تا تماشای فیلم
خیلی کتاب می‌خوانم و فیلم نگاه می‌کنم. دوستان محدودی دارم و تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نمی‌رسد چون در انتخاب دوست خیلی وسواسی هستم و معتقدم که آدم با سه‌نفر دوست صمیمی باشد بهتر از آن است که با صدنفر دوستی سطحی داشته باشد. خیلی از اوقاتم را با دوستانم می‌گذرانم و با آنها راجع‌به کتاب‌ها و فیلم‌هایی که می‌خوانیم و می‌بینیم، صحبت می‌کنم. خیلی اهل بیرون آمدن از خانه نیستم. باشگاهی در کنار خانه‌ام هست که برای ورزش به آنجا می‌روم.

 

عکاسی به شکل حرفه‌ای
به عکاسی علاقه زیادی دارم و می‌توانم بگویم که به شکل حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهم. البته سوژ‌ه‌هایم آزاد است و روی سوژه خاصی در عکاسی تمرکز نکرده‌ام ولی به صورت کلی به‌شدت به عکاسی علاقه دارم و آن را دنبال می‌کنم. از طرف دیگر به نوشتن متن و فیلمنامه نیز علاقه زیادی دارم و این روزها مشغول نگارش یک فیلم نیمه‌بلند هستم و امیدوارم که تا قبل از پایان سال بتوانم آن را بسازم.

 

از «میم مثل مادر» تا «کیمیا»




اینترنت و شبکه‌های مجازی
فکر می‌کنم در این دوره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم استفاده از شبکه‌های مجازی خوب است به شرط اینکه فرهنگ استفاده از آن را هم آموخته باشیم و اینکه بدانیم قرار است چه استفاده مفیدی از این شبکه‌ها ببریم. من شخصا در حد معقول از اینستاگرام استفاده می‌کنم و صفحه شخصی‌ام را به‌عنوان یک پل ارتباطی با مردم و هوادارانم ایجاد کرده‌ام تا هم اخبار مربوط به کارهایم را بدانند و هم اینکه من از نظرات و پیشنهادات آنها باخبر باشم.

 

ضمن اینکه یک هنرمند درواقع جزئی از مردم است و نباید خودش را جدا از آنها بداند. من این صفحه را راه‌اندازی کردم که نشان دهم جزئی از مردم هستم و دوست دارم با آنها به شکل بدون‌واسطه ارتباط داشته باشم. البته حضور من در همین اینستاگرام هم به اندازه‌ای است که نه افراط کرده باشم و نه تفریط و در حد متعادل سعی می‌کنم از آن استفاده کنم.

 

حفظ احترام در ارتباطات
متاسفانه این روزها شاهدیم که مخصوصا در شبکه‌های اجتماعی اتفاقاتی می‌افتد که افراد به یکدیگر به راحتی توهین می‌کنند! همانطور که گفتم اعتقاد دارم که هیچکس از دیگری بالاتر نیست ولی در این بین هستند افرادی که خودشان را پایین‌تر از دیگران می‌بینند و درنتیجه سعی در تخریب طرف مقابل خود دارند؛ مخصوصا در شبکه‌های مجازی که ارتباط رودررو نیست و مسائلی ایجاد می‌شود که چندان خوشایند نیستند. با این حال من همیشه سعی کرده‌ام که با احترام رفتار کنم و زندگی حرفه‌ای و شخصی‌ام را از یکدیگر جدا نگه‌ دارم.

 

تفاوت با جوان‌های هم‌سن
اینکه من از کودکی وارد وادی هنر شده‌ام، درواقع دلیلی بر این موضوع نیست که من نسبت به هم‌سن و سالان خودم، برتر یا بهتر باشم و خودم را از آنها بالاتر ببینم. از نظر من همه انسان‌ها به اندازه کافی توانایی‌هایی در وجودشان دارند که بتوانند در زندگی‌شان از آنها استفاده کرده و پیشرفت کنند.

 

شاید تنها تفاوتم با برخی از هم‌سن و سالان خودم این باشد که من خیلی زود مستقل شدم و تقریبا از 10 سالگی که وارد حرفه بازیگری شدم، زندگی‌ام مثل کارمندها شد و صبح‌ها سر کار می‌رفتم و غروب به خانه برمی‌گشتم و خیلی زود از نظر اقتصادی مستقل شدم. در حال حاضر حدود 3سال است که به‌طور کامل مستقل شده‌ام. ولی در کل تفاوت عمده‌ای بین خودم و دیگران حس نمی‌کنم و دوست ندارم این حس ایجاد شود که من از بقیه بالاتر و برتر هستم.

 

یک روز از زندگی من
بستگی به شرایط آن روز دارد. اگر کلاس داشته باشم، باید ساعت 9 بیدار شوم تا به دانشگاه برسم و بعد از آن هم به خانه می‌آیم و کارهای شخصی‌ام را دنبال می‌کنم. زمان زیادی از وقتم را با دوستان صمیمی‌ام سپری می‌کنم و گاهی هم مجبورم آشپزی کنم؛ هرچند مهارت زیادی در آشپزی ندارم و بیشتر اوقات از رستوران‌ها غذا تهیه می‌کنم. بخش عمده‌ای از وقت روزانه‌ام را تماشای فیلم و مطالعه در خانه تشکیل می‌دهد و زیاد اهل بیرون رفتن از خانه نیستم. گاهی هم برای تماشای تئاتر یا فیلم‌های سینمایی از خانه بیرون می‌روم.
  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

جملاتی که افراد موفق به زبان نمی آورند!؟

طی تحقیقات به عمل آمده و گفتگو با افراد موفق به راز موفقیت آن ها پی برده شد آن ها از کلمه هایی که در ذیل عنوان شده است به هیچ وجه به زبان نمی آورند!

چرا بعضی افراد از بقیه موفق تر هستند؟ چرا بعضی افراد احساس موفق بودن می کنند و بعضی دیگر حس می کنند غرق در روزمرگی کاری شده اند؟ جواب در واژگان آنها نهفته است. درست است که واژگانی که شما بکار می برید به شدت به حالت روحی شما و دید شما به زندگی شخصی و حرفه ای بستگی دارد. در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

غیرممکنه!

جمله “این کار شدنی نیست” اصلاً در دی ان ای آنها وجود ندارد. افراد موفق می دانند که همیشه یک راه حل برای هر مشکلی وجود دارد. گاهی باید خلاق باشید، ولی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد که کاری غیرممکن باشد. و وقتی یک هدف آنقدر بزرگ است که رسیدن به آن دشوار به نظر می رسد، آنها هدف را به تکه های کوچکتر تقسیم می کنند. آنها می دانند که با گام های کوچک می توان به قله بلندترین کوه ها دست پیدا کرد.

برام مهم نیست!

علاقه و اشتیاق در خون افراد موفق است. شما هیچ وقت نمی شنوید که افراد مبتکر بگویند “من از شغلم متنفرم!” یا “برام مهم نیست!” اگر شما اشتیاق و علاقه نداشته باشید هرگز نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید و برای پیشرفت ریسک بپذیرید، ابتکار به خرج دهید و کسب و کار خود را گسترش دهید.

انقدر سوال نپرس!

افراد باهوش می دانند که چیزی به نام “سوال احمقانه” وجود ندارد. آنها می دانند که به محض اینکه جلوی کنجکاوی گرفته شود و دیگر سوالی پرسیده نشود، ابداع و نوآوری بنیادی پایان می یابد. بعضی از متمایزترین و منحصر بفرد ترین رهبران مانند استیو جابز و جیمز دایسون تیم های خود را تشویق می کردند که دائماً نحوه انجام کارها را زیر سوال ببرند و دانش قراردادی را به چالش بکشند. سوالات محبوب آنها این سه سوال بودند: “چرا؟” “چرا نه؟” “چه می شد اگر؟”

چرا من باید این کارو انجام بدم؟

در هر کسب و کاری به خصوص در کسب و کارهای رو به رشد و توسعه، چندین و چند نفر باید چندین و چند کلاه به سر بگذارند. از آن مهمتر افرادی که داوطلبانه فاصله ها را شناسایی می کنند و خودشان این فواصل را پر می کنند اغلب آنهایی هستند که بیشتر شناخته می شوند و مسئولیت ها و تیم های خود را گسترش می دهند و در نهایت چیزی واقعاً شگفت انگیز می سازند. ولی جمله “این کار من نیست که انجامش بدم” جمله ای نیست که آنها بگویند.

من فکر نمی کنم درست باشه که نحوه انجام کارها رو تغییر بدیم.

افراد موفق همیشه نحوه انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روش های بهتر، سریعتر و مؤثرتر برای انجام وظایف و اجرای استراتژی های درست می یابند. آنها خودشان را به سمت حوزه هایی هل می دهند که شاید برایشان راحت نباشد، ولی در آن حوزه ها می توانند به رشد و ترقی ادامه دهند و به تیم های خود کمک کنند تا روی خط پیشرفت بمانند. آنها درک می کنند که این تغییر لازم و ضروری است و اینکه راحت و آسوده به مسیر قبلی ادامه دهند، آنها را به موفقیت ماندگار نمی رساند.

ممنون، ولی من نظر کسی رو نخواستم.

برای آنکه فردی واقعاً موفق شود، باید از تجربه های جدید، ایده های نو و چشم اندازهای جدید استقبال کند. فرد همیشه باید نسبت به بازخورد و نظرات دیگران روی باز نشان دهد. افرادی که دائماً نسبت به بازخورد روی باز نشان می دهند نه تنها از سوی تیم ها و همکاران خود مورد احترام قرار می گیرند، بلکه شانس ارزشمندی برای نگاه کردن به خودشان از دیدگاه دیگران می یابند. هیچیک از ما کامل نیستیم و همیشه می توانیم از بازخوردهایی که می گیریم استفاده کنیم و رشد کنیم. در پایان روز باید خودتان باشید و شاید چیزهایی در شما وجود داشته باشد که بخواهید آنها را عوض کنید.

اگه شکست خوردیم چی؟

شکست بخشی از کسب و کار است. جیمز دایسون قبل از آنکه جاروبرقی بدون کیسه معروفش را اختراع کند، 5126 بار شکست خورد. توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ 10000 بار شکست خورد. برای آنها شکست فقط پله محکم دیگری برای نزدیک شدن به هدف بود و راهنمایی ضروری دیگری بود تا بدانند که چه کاری را نباید انجام دهند. افراد موفق از شکست خوردن نمی ترسند. آنها می دانند که وقتی شکست می خورند فقط مسئله زمان مطرح است و این مانع از آن نمی شود که آنها دست از ابتکار و امتحان کردن چیزهای جدید بردارند.

من بهتر می دونم!

چیزی به نام مرد خودساخته وجود ندارد. پشت هر فرد موفقی یک تیم باهوش وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی است. درست کردن یک تیم عالی بدان معناست که شما اعتراف می کنید که شما همه چیز را نمی دانید و از افرادی کمک می گیرید تا حفره های خالی دانش، تجربه و دیدگاه شما را پر کنند و به آنها اعتماد می کنید تا به شما در ساختن چیزی فوق العاده کمک کنند.

ولی این کار خیلی سخته.

افرادی که در زندگی خود به بیشترین موفقیت دست می یابند هرگز در موقعیت های مهم راه آسان را نمی روند. آنها علاقه، پشتکار و جسارت شکل دادن به مسیری جدید را دارند. اول شدن و فتح مسیرهای نو هرگز آسان نبوده است. و گاهی شما باید از اشتباهات و موفقیت های دیگران درس بگیرید تا به شکل دهی به مسیر خودتان کمک کنید. ولی در پایان روز وقتی آن لحظه مهم و حیاتی می رسد که باید سرنوشت خود را بسازید، افراد موفق هرگز آسان ترین راه را انتخاب نمی کنند.

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

قبل از قالیشویی این 7 نکته را بخوانید !

 
فرش یکی از مهم ترین وسایل خانه به شمار می رود که خیلی از افراد آگاهی لازم برای شستن فرش را ندارند.  در این مقاله به شما آموزش داده میشود که چگونه یک فرش را بدون آسیب رساندن تمیز کنیم. با ما همراه باشید.
 
 
بارها و بارها خوراکی از دستمان ریخته یا کاسه‌ای شکسته و فرش زیر پایمان لک شده و مدتی برای پاک کردنش دستمال به دست تلاش کرده‌ایم، اما حاصل کار رضایت‌بخش نبوده و ناچار تصمیم به شستن کل فرش یا موکت گرفته‌ایم.

به گزارش جام جم؛ از آنجا که شستن زیاد فرش ـ بخصوص فرش‌ دستبافت ـ باعث از هم گسیختن تار و پود آن می‌شود و روند از بین رفتنش را تسریع خواهد کرد، می‌توانید با هشت نکته طلایی از این اتفاق جلوگیری کنید و زیاد هم هزینه نکنید:

لکه آدامس: ابتدا با یک تکه یخ، آدامس را سفت کنید و سپس آن را به کمک یک کاردک یا پشت چاقو به آرامی از روی فرش بتراشید.

نوشیدنی: شکلات و قهوه، آبمیوه، شیر و چای را با آب نیمه گرم و صابون یا آب و شامپو تمیز کنید. استفاده از یک تکه اسفنج، کار را آسان تر می کند.

روغن و چربی: برای زدودن اثرات روغن و چربی و حتی واکس، از صابون و سرکه سفید استفاده کنید، اما اگر روغن روی فرش ریخت، ابتدا آن را با قاشق جمع کنید و سپس یک تکه پارچه سفید را روی بخشی از فرش که آلوده شده بگذارید و روی آن را اتوی نیمه گرم بکشید. به این ترتیب، روغن موجود در پرز فرش جذب پارچه سفید می شود.

تخم مرغ: اگر تخم مرغ خام روی فرش ریخت، آن را با محلول آب نیمه گرم، نمک، صابون و سرکه سفید پاک کنید. این روش در مورد لکه خون نیز موثر است.

لکه شمع: پارافین شمع را نیز با همان روشی که آدامس را برداشتید، از روی فرش جدا کنید.

لکه جوهر معمولی: روی لکه ماست بریزید و آن را روی قسمت جوهری پخش کنید. بعد از این که ماست بخوبی با جوهر مخلوط شد، با یک قاشق آن را از روی فرش جمع کنید. این کار را چند بار تکرار کنید تا جوهر به طور کامل جذب ماست شود.

دوده: برای زدودن دوده از فرش بخصوص از روی موکت تیره رنگ روی قسمت هایی که خیلی تیره شده، نمک بپاشید. بعد از یک ساعت و نیم با جاروبرقی نمک ها را جمع کنید.

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

گیاهان مختلفی وجود دارند که میتوانند در آب معمولی و خالص و یا آبی که محتوی مواد غذائی است رشد و نمو نمایند. در این بخش با این گیاهان آشنا می شوید.

 

اگر زمین و فضای لازم را برای کاشت گیاهان مورد علاقه خود در اختیار ندارید ، میتوانید تعداد زیادی از گیاهان را در آب پرورش بدهید.پرورش گیاه درآب این حُسن را دارد که خود شاهد رشد و نمو گیاه از پشت شیشه آب هستید.
یک گیاه که در گلدان و خاک است فقط یک گلدان معمولی است . ولی وقتی در آب میروید ، شبیه یک گلدان با شاخه های گل بُریده میباشد . با این تفاوت که هم عمر گیاه در آب طولانی است و هم ریشه های گیاه دیده میشوند . حتی میتوان در یک شیشه نسبتا بزرگ چند گیاه متفاوت را قرار داد.عمل آوردن گیاه در آب بنظر مشکل میرسد ولی اینطور نیست.

گیاهان مختلفی وجود دارند که میتوانند در آب معمولی و خالص و یا آبی که محتوی مواد غذائی است رشد و نمو نمایند.پرورش گیاه در محلول مواد غذائی که " هیدروپونیک " نامیده میشود یک سیستم پیچیده تری است که ما از آن در اینجا صحبت نمی کنیم و فقط راجع به پرورش گیاه زینتی در آب " یا باغبانی بدون خاک " صحبت می کنیم که ساده ترین روش پرورش گیاهان زینتی و آپارتمانی میباشد.

ممکن است این سئوال پیش بیآید که چطور گیاهان میتوانند در آب رشد کنند ، درحالیکه همیشه متخصصین و اهل فن ، ما را از زیاد آب دادن گیاه برحذر داشته اند.البته این سئوال پیش خواهد آمد که چطور گیاهی بعلت زیاد آب دادن از بین میرود و اکنون گفته میشود که گیاهان میتوانند در آب پرورش یابند ؟!..

دلیل این گفته متناقض نقش اکسیژن است. زیرا هوای موجود در خلل و فرج خاک در اطراف ریشه است که محیط را برای رشد باکتریهای موجود در خاک فراهم میکند و در صورت عدم وجود اکسیژن در اثر آب زیادی ایجاد خفگی در گیاه میشود . زمانیکه اکسیژن در خاک وجود داشته باشد برای گیاه محیط مساعدی وجود دارد . در صورتیکه در کشت آبی اکسیژن در اطراف ریشه ها بحد وفور وجود داشته و محیط برای رشد باکتریها مساعد نیست.

وقتی یک گیاه در آب خالص رشد نمی کند ، باین معنی است که کلیه مواد غذائی مورد نیاز بعلت محروم شدن از خاک در دسترس گیاه قرار نمی گیرد . بنابراین در کشت آبی بایستی محلولهای غذائی به آن اضافه شود.

 

 

مواد غذائی اصلی و ضروری گیاه عبارتند از :

ازت ، فسفر ، پتاس و مقداری از مواد معدنی دیگر که به عناصر قلیل موسوم می باشند. این مواد را میتوان در فروشگاههای ویژه فروش بذر و سموم و کودهای شیمیائی و ادوات کشاورزی و باغبانی برای رشد گیاه خریداری نمود.
یک خاک خوب معمولا حاوی مواد غذائی لازم میباشد وگیاهی که در خاک است مواد غذائی را جذب میکند، آب مواد را حل میکند و بوسیله ریشه ها جذب گیاه میشوند، گیاه به خاک محتاج نیست بلکه به مواد غذائی و آبی که در داخل خاک است نیاز دارد.

حال ببینیم چه گیاهانی امتحان خود را در کشت آبی داده اند و قابل پرورش در آب می باشند:
۱) برگ بیدی
۲) بنفشه آفریقایی
۳) بگونیا رِکس
۴) حُسن یوسف
۵) دراسنای برگ قرمز
۶) پنجه کلاغی
۷) آویز
۸) فتوس
۹) برگ انجیری
۱۰) گیاه آلومینیوم
۱۱) عَشَقِه  

بهتر است برای موفق شدن ، نکاتی را در مورد پرورش گیاه در آب رعایت کنید.متخصصین بر این عقیده اند که اگر ظرف کشت آبی از شیشه رنگی باشد بهتر است. ولی در ظروف شیشه ای بی رنگ نیز میتوان به نتیجه رسید .منتها برای اینکه قارچ در مقابل روشنایی تولید نشود دور شیشه را با کاغذ تیره رنگی میپوشانند.

ظرف و یا شیشه را بهتر است قبل از استفاده کاملا شسته و ماهی یکبار آب شیشه را تعویض و شیشه و خود گیاه را تمیز نمایند.

داخل ظرف را میتوانند با سنگ ریزه هائی پُر کنند به شرط اینکه قبلا آنها را شسته باشند. ظروف شیشه ای براحتی تمیز میشوند، همچنین قیمت آنها ارزان بوده و فرمهای جالبی از آنها را میتوان تهیه کرد.

اگر قصد دارند گیاهی را در آب پرورش بدهند ، آنرا از داخل خاک خارج کرده ،سپس بمنظور جلوگیری از انتقال احتمالی باکتری و قارچ موجود در خاک بهتر است آنرا بشویند. این گیاه پرورشی میتواند فقط یک قلمه باشد و خود این قلمه ریشه خواهد داد.در مورد پرورش گیاه در آب بایستی مقدار زیادی صبر و حوصله بخرج داد و به گیاه فرصت داده شود که به محیط جدید عادت کرده و پس از مدتی حد اقل یکماه شروع به دادن ریشه و سپس جوانه و برگهای جدید بنماید.

قسمتی از آب موجود ظرف کشت ، تبخیر میشود و هربار بهتر است مقداری آب وِلَرم به آن اضافه نمایند.اگر کلُر آب زیاد است بهتر است آب را یک شبانه روز به کناری بگذارند تا کلُر آن خارج شود.
سطح آب در ظرف کشت باید متناسب با نوع گیاه و گنجایش ظرف باشد ، بطوریکه جذب هوا ، بسهولت انجام پذیرد .برای اینکه گیاهان بتوانند در آب رشد نمایند باید آب ظرف کشت هرچند روز تعویض گردد زیرا تا زمانیکه آب تازه باشد امکان رشد جُلبَکها و باکتریها وجود نداشته و گیاه بخوبی رشد میکند.

برای جلوگیری از فساد سریع آب از زغال نیز میتوان استفاده کرد ، برای اینکه زغال در آب شناور نباشد قبل از استفاده چند روز آنرا در آب میگذارند تا خیس بخورد  این عمل از یکطرف باعث تمیز شدن گرد و خاک زغال شده و از طرف دیگر از کثیف کردن آب جلوگیری میکند.
گیاهی که در آب پرورش می یابد مثل کشت گیاهان در خاک به نور احتیاج دارد . از این جهت بسته به نوع گیاه ، باید مکان مناسب آنرا در داخل آپارتمان بدقت انتخاب نمایند.

  • نرگس عزیزی
  • ۰
  • ۰

چند سال از ازدواج شما می گذرد؟ هنوز هم عاشق همسرتان هستید؟ هنوز هم نظر و جلب توجه او برای شما مهم است؟ چقدر حال زندگی تان را می پرسید و سعی می کنید بیمار و کسل نشود.

خانم عزیز دقیقا طرف صحبت مان با شماست، قبل از رسیدن همسرتان به خانه، آیا لباس های تمیز و زیبا می پوشید؟ موهایتان را پیرایش می کنید؟ کمی آرایش می کنید؟ عطر می زنید؟ یا اینکه آنقدر خسته هستید که حوصله این کارها را ندارید و پرداختن به امورات منزل و فرزندان همه وقت تان را گرفته؟


شما آقای محترم، وقتی به خانه می آیید، آیا لبخند می زنید یا تمام خستگی روز را با خود به خانه می آورید؟ گاهی اوقات مثل دوران نامزدی، یک شاخه گل برای همسرتان می گیرید؟ در کارهای خانه کمکش می کنید یا آنقدر درگیر مسئولیت های خارج از خانه هستید که نمی دانید در خانه چه می گذرد؟

هنگامی که مدتی از زندگی زناشویی  زوجین می گذرد و زن و شوهر به شدت درگیر روزمرگی ها شده و در باتلاق مشکلات زندگی غرق می شوند؛ جر و بحث ها و بگومگوها شدت یافته و بحث و انتقاد و سرزنش اوج می گیرد. چرا که اهمال و غفلت غیرعمد زندگی زوجین را خسته کننده و کسالت آور کرده و این زمان است که عشق و رابطه عاشقانه رو به زوال می رود.


حال ما از شما و همسرتان می خواهیم که در چند روز آینده به عاشقانه کردن رابطه خود پرداخته و این چارچوب خشک را بشکنید تا روحی تازه به کالبد زندگی مشترک تان بدمید.


شاید آنچه در ادامه برای تان خواهیم گفت، در ابتدا بسیار تصنعی و ساختگی به نظر برسد و یا حتی متضاد و با شرایط و احساسات فعلی تان و رفتارهای همسرتان باشد اما در صورتی که مدتی عاشقانه و رمانتیک با همسرتان رفتار کنید به مرور شگفت زده خواهید شد. ممکن است همین اقدامات ساده تا حدی مشکلات را از پیش روی تان بردارد و شما دونفر مجدداً منبع شادی و لذت برای یکدیگر شوید.

زندگی زناشویی 


اطمینان داشته باشید احساس دلخواه، توجه و هیجان و همه شور و تلاطم برای ملاقات یکدیگر، به هیچ عنوان به صورت یک بسته کادو پیچ شده و جذاب برای تان پست نمی شود بلکه شما باید آن را به وجود آورید؛ درست همانگونه که در اوایل رابطه تان آن را انجام می دادید. در آن زمان خانم شاید ساعت ها وقتش را جلوی آیینه صرف می کرد تا زیباتر جلوه کند یا دائماً در این فکر بود که چگونه کار خاصی انجام دهد تا نظر نامزدش را جلب کند. یا آقا مدتی طولانی وقت صرف می کرد تا کاری کند و بتواند علاقه فرد مورد نظر را به سمت خود جلب کند و هدیه های گرانقیمت بخرد.

حال امروز که رابطه زناشویی تان دچار قحطی عشق و شادی شده است، باید با رفتارهای مثبت و موثر مانند توجه، اهمیت تفریح، مهربانی و... نگذارید که رابطه تان تشنه این رفتارها و عوامل بماند. در زیر نکاتی را می گوییم که شاید بتواند حال و روز روح زندگی تان را تغییر دهد.

زندگی زناشویی 

* سعی کنید فهرستی از چیزهایی تهیه کنید که اگر همسرتان آن را برای تان انجام دهد و یا حتی در گذشته انجام داده باعث شادی و رضایت خاطرتان شود. مراقب باشید که این فهرست باید به صورت جمله های مثبت و خاص باشد، به طور مثال:
«وقتی با محل کارم تماس می گیری که صرفاً حالم را بپرسی و با هم صحبت کنیم.»
«وقتی در آشپزخانه مشغول به کار هستم و تو آهسته می آیی و مرا در آغوش می گیری.»


* این فهرست بندی باید حداقل شامل 10 عبارت باشد.


* همین کار (یعنی فهرست بندی از علایق و توقعات) را همسرتان هم باید انجام دهد.


* مراقب باشید که جملات این فهرست را براساس اولویت بندی و به ترتیب بنویسید.


* حال وقت آن رسیده که شما و همسرتان فهرست هایتان را با همسرتان عوض کنید تا با مطالعه آن، هر یک از شما دو نفر متوجه علایق دیگری بشود.


* امروز وقت آن رسیده که در قبال همسرتان حداقل یکی از رفتارهایی را انجام دهید که در فهرست انتخابی او در این هفته گنجانده شده است.

زندگی زناشویی 


* هنگامی که همسرتان یکی از رفتارهای محبت آمیز و مورد علاقه تان را انجام داد، حتماً از او تشکر و قدردانی کنید.


این تمرینات را مدتی انجام دهید و بدون توجه به اینکه چه حساسی دارید، به ادامه دادن این رفتارها بپردازید.


به واسطه تکرار این رفتارهای رمانتیک و عاشقانه که در ابتدا بسیار خشک و تصنعی به نظرتان می رسید، خواهید توانست درباره منبع عشق و محبت همسرتان شده و از طرف دیگر همسرتان هم سرمنشا شادی و هیجان در زندگی شما گردد.


این بزرگترین خوشی ها و لذت ها نیست بلکه به وجود آوردن لذت و شادی از دل چیزهای کوچک و معمولی است که ارزشمند است.

  • نرگس عزیزی